زوایا

سرکشی به زوایای پنهان کتاب، ادبیات و فرهنگ

زوایا

سرکشی به زوایای پنهان کتاب، ادبیات و فرهنگ

اینجا صفحه ای است برای به اشتراک گذاشتن شعرها و نوشته هایم در زمینه های مختلف فرهنگ و ادبیات، معرفی و نقد کتاب.

آخرین مطالب
نویسندگان

تجربه نگارش تجربه های عرفانی 3

سه شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۳۱ ب.ظ

سیری در کتب ثبت احوال و وقایع عرفانی (بخش سوم: معرفی کتاب انسان در عرف عرفان)

انسان در عرف عرفان، حسن حسن زاده آملی، انتشارات سروش، چاپ سوم، تهران، 1378، 139 صفحه.

این کتاب که مؤلف گرامی آن حضرت علامه حسن زاده آملی آن را طی تقدیم نامه ای شگفت و مفصل، در سفر رهبر معظم انقلاب در سال 1377 به شهر آمل به ایشان تقدیم نموده اند، دارای چهار فصل می باشد. دو فصل یکم و دوم با عنوان های «در تعریف انسان» و «مراد از عرفان در موضوع رساله» در حقیقت به نوعی مبانی نظری این کتاب محسوب می شوند. فصل سوم که منظور نظر اصلی ماست «تمثّلات و القاءات سبّوحی» نام دارد و فصل چهارم «اصول ایقانی». در فصل سوم حضرت علامه 23 «واقعه» اصطلاحی که در ابتدای هر یک از موارد مکاشفه ای و به ترتیب شاره آمده است- کشفی و ذوقی و تجربه عرفانی خود را ذکر و توصیف نموده و گاهی به شرح آنها پرداخته ­اند.

اولین واقعه و قدیمی ترین آنها که در واقع خاطره ای از ایشان از کلاس درس علامه شیخ محمد حسین فاضل تونی است مربوط به سال 1374 هجری قمری 1333 هجری شمسی- و جدیدترین آنها مربوط به سال 1402 هجری قمری 1360 هجری شمسی- و تنها واقعه مربوط به بعد از انقلاب اسلامی است. لازم به ذکر است بیشتر وقایع بین سال های 1387 تا 1389 هجری قمری -1346 تا 1348 هجری شمسی- اتفاق افتاده اند.

مسلماً ایشان پس از آن سال ها نیز وقایع و تمثّلات شگفت دیگری داشته اند که بنابر هر علتی از درج آن خودداری نموده اند. (چنانکه مسلم است ایشان همه تجربیات سلوکی و عرفانی خود در طی این سال ها را نیز ذکر نکرده اند.)

برخی از وقایع آمده در متن کتاب، بنا بر گفته مؤلف محترم پیش از این نیز در کتاب های دیگر ایشان مانند هزار و یک کلمه و سرح العیون فی شرح العیون به عربی- ذکر شده اند. گاهی نیز در رابطه با واقعه ای خاص شعری توسط ایشان سروده شده و در دیوان اشعارشان آمده است که به نقل اشعار مذکور نیز پرداخته اند.

عمده وقایع مربوط به روز جمعه و هنگام سحرها یا بعد از نماز صبح هستند که در اثر تلقین ذکر خاصی از طرف استادشان، واقعة ویژه ای برای ایشان روی داده است. در بیشتر موارد استاد خاصی که ذکر را به ایشان تلقین نموده و یا ایشان تحت نظر وی بوده و وقایع و حالات خود را با وی در میان می گذاشته اند، علامه محمد حسین طباطبایی صاحب تفسیر المیزان و یک بار هم برادر بزرگوارعلامه، سید محمد حسین الهی تبریزی هستند.

علامه حسن زاده آملی در ابتدای فصل سوم علت به نگارش درآوردن و نقل این کشفیات و تجارب معنوی را ایجاد مقدمه ای برای فصل چهارم و در حقیقت به عنوان شالوده ای که قرار است در آن اصول ایقانی را بنا نهند، ذکر کرده اند:

            «غرض ما در این فصل، توجهی به سیر و سلوک عرفانی و حکایت طایفه ای از تمثّلات و القاءات سبّوحی و رویدادهای حالات روحانی متفرع به آنهاست تا در فصل پس از آن به اصولی که هر یک مفتاح کارگشا برای اهل معنی در فهم اسرار و رموز بسیاری از آیات و روایات است، اشارتی شود.» (متن کتاب، صفحه 16)

در ادامه باز هم متذکر می شوند:

            «چنان که معروض داشته ایم غرض ما در این فصل توجه به سیر و سلوک عرفانی و رویدادهای حالات روحانی و تفریع طایفه ای از اصول و امهات علمی بر آنهاست.» (صفحه 18)

در بیشتر وقایع دکر شده ایشان در اثرمداومت بر ذکری خاص در زمانی خاص قادر به مشاهده عوالمی می گردند یا حالات و انواری را مشاهده نموده و گاه حتی موفق به خلع روح از بدن می شوند. گاهی قبضی دارند که به بسطی تبدیل می شود. گاه در حالت مکاشفه یکی از اولیای الهی به عنوان مثال حضرت نبی اکرم (ص) در حال اذان گفتن- را مشاهده می نمایند.

بعد از نقل برخی وقایع، ایشان به نتیجه گیری های حکمی- اخلاقی و گاه سلوکی-عرفانی می پردازند و یا موارد مذکور را با آیات و روایات و گفته های بزرگان عرفان و به ویژه سنایی و مولوی تطبیق می دهند.

به عنوان نمونه دو مورد کوتاه ذکر می شود:

            «واقعه 12- در مبارک سحر لیله چهارشنبه هفدهم ربیع المولود 1402 ه ق، مطابق 23 دی ماه 1360 ه ش، شب فرخنده میلاد خاتم انبیاء صلی اللهعلیه و آله- و وصی او صادق آل محمد صلوات الله علیهم- که مصادف با شب شصتم از ارتحال حضرت استادم علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان بود، به ترقیم رساله أنه الحق به عنوان یادنامه آن جناب اشتغال داشتم، ناگهان مثال مبارکش با سیمای نورانی حاکی از «سیماهم فی وجوههم من أثرالسجود» برایم متمثل شد فتمثّل لنا بشراً سویّاً- و با لهجه ای شیرین و دلنشین از طیب طویّت و حسن سیرت و سریرتم بدین عبارت بشارتم داد: « تو نیکو صورت و نیکو سیرت و نیکو سریرتی»، تا چند لحظه ای در حضور انورش مشرّف بودم رضوان الله تعالی علیه و أفاض علینا من برکات أنفاسه النفیسه». (صفحه 32-33)

            «واقعه 19-  این واقعه را در قصیده لامیه دیوانم به نظم درآورده ام[1]:

شبی در انتظار مقدم دوست                    ز مژگانم شدی باران وابل

بشستم دیدگانم را که یارم                      ببینم روی آن نیکو خصایل

به ناگه ما سوا در لرزه آمد                     که گویی شش جهت بودی زلازل

صداهای مهیب رعد آشام                       چنان کز قله ها آید جنادل

همی گفتم که رو آورد دشوار                 همی گفتم که اللّهمَّ سَهِّل

همی گفتم قیامت گشت قائم                  همی گفتم که اللّهمَّ مَهِّل

که تا لطف جناب دوست ما را                 رهانید از چنان احوال هائل» (صفحه 42)

حضرت علامه نهایتا فصل سوم و ذکر این وقایع را با شعر زیر به پایان برده ­اند:

«در قصیده شقشقیه دیوانم گفته ام:

مرا زین گونه حالات است بسیار                           نیارم گفتنش از بیم جاهل

به کتمانی نهان تر از نهانی                                      به سر آورده ام طی منازل

ولی تا دم بر آوردم ز دردم                                   دهن ها باز شد چون عرق نازل

به یکسو شعله ور شد شرّ حاسد                        به یک سو حمله ور شد طعن عازل» (صفحه 50)



[1] - دیوان، چاپ دوم، ص 48.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی