حالی که نداریم
در خویش فرو رفته ز حالی که نداریم
بیحوصله از قال و مقالی که نداریم
هر روز به نابودی آن روز بکوشیم
از وحشت تبدیل به سالی که نداریم
در خویش فرو رفته ز حالی که نداریم
بیحوصله از قال و مقالی که نداریم
هر روز به نابودی آن روز بکوشیم
از وحشت تبدیل به سالی که نداریم
ما با حسین حرف دل خود زدیم و بس
با پای دل به دیدن او آمدیم و بس
هر دم مصیبتی به دل ما رسیده است
ذکر حسین بوده به دلها ندیم و بس
احترام به سلایق مختلف همگان
اگر چه در عرصهی نظر مورد اتفاق اکثریت قریب به اتفاق مردم است
اما عملاً چنین نیست
و بیشتر مردم نمیتوانند آن را رعایت کنند.
در زندگی فشار نباید خورد
در زندگی فشار نباید داد
میگفت از محبت و دلداری
این گفته را همیشه به من استاد
همهی ما انسانها
هر کدام
قلمبهی استعدادیم.
همگی اِندِ هوش
ذکاوت
اخلاق
هنر
فهم
و شعوریم.
سالها بین مردم شایع شده بود
که علم و دانش خیلی مهم است
علم منبع ثروت و اخلاق و هر چیز بهدردبخور دیگر شمرده میشد
و به تبع این اندیشه
مدرک تحصیلی چیز خیلی خوبی بود.
خدا کیفر دهد هر مال مردمخوار را بیشک
کُنَد کینخواهیِ مظلومِ بیآزار را بیشک
اگر گاهی کشد آهی ز دل مظلوم، از غیرت
بدرّد سینهی آن ظالم بدکار را بیشک
اگه یکی طاقتاش بیشتره
و بیشتر دوام میاره
دلیلی نمیشه
که حتماً لازم باشه
بقیه هم مثل اون
و به اندازهی اون
دوام بیارن.
در سریال هشت نمایش که در پست قبلی راجع به آن حرف زدم
گفتم که داستان سریال
نمونهی کوچکی از جهان ما را به نمایش میگذارد.
در ابتدا بگویم که من میانهی چندان خوبی با ادبیات و سینما و دیگر هنرهای جنوب شرق آسیا ندارم.
چه ژاپن
چه چین
چه کره
و بقیه امثال آنها.
در این میان یک استثنا نوشتههای هاروکی موراکامی
نویسندهی مشهور ژاپنی است
و دیگری سریال بازی مرکّب.