بی حسی
آیا انسان میتواند به جایی برسد
که در حال سلامت کامل
دیگر نسبت به هیچ چیز
هیچ حسی نداشته باشد؟
بله
این اتفاق برای انسانهای مختلف افتاده است
و شواهد آن در طول تاریخ زیاد دیده شده است.
آیا انسان میتواند به جایی برسد
که در حال سلامت کامل
دیگر نسبت به هیچ چیز
هیچ حسی نداشته باشد؟
بله
این اتفاق برای انسانهای مختلف افتاده است
و شواهد آن در طول تاریخ زیاد دیده شده است.
بعضیها در نوشتن خیلی خوبند.
در عین حالی که زیاد مینویسند
و چیزهای خوب مینویسند
خوب هم مینویسند.
نمونهی مثالزدنی آن
ویل دورانت است.
اولین برخورد جدی من با موسیقی
برمیگردد به سالهای آخر دبیرستان.
باید بگویم که
موسیقی چندان جایگاه ویژهای در خانوادهی ما نداشت.
اوقاتی میشود که خستهام و میخواهم بخوابم
اما در ذهنم کلمات شروع به رژه رفتن میکنند.
شب است
در بستر آرمیدهام
ولی مصرعها و ابیات
مدام در مغزم جولان میدهند.
دیروز جلسه معارفه دوست و همکار عزیزم
جناب آقای محمدرضا رهبری
به عنوان مسئول موزهی هنرهای معاصر اصفهان بود.
تا پرت شدم دوباره در این صحرا
بیرون رفتم ز موجموج دریا
خشکیده، ترکترک شده، سوختهام
تا باز چه پیش آیدم، واویلا
مرا تا کجا میبری؟ تا کجاها؟
خدایا، خدایا، خدایا، خدایا
کشی گاه اینجا مرا، گاه آنجا
خدایا، خدایا، خدایا، خدایا
ای دخترم، زیباترین تصویر عمرم
میلاد تو والاترین تقدیر عمرم
باعث شدی حالم شود عالیترین حال
شد هستی تو باعث تغییر عمرم
سال ۸۹ یا ۹۰ در یکی از جلسات شعری
که در مرکز آفرینشهای ادبی قلمستان داشتیم
از استاد فضل الله شیرانی متخلص به سخا دعوت کردیم
و ایشان هم تشریف آوردند.
ز یاد خالق خود مستِ مستم
به زیبایی خدا را میپرستم
تمام فکر و ذکرم یاد حق شد
نظر از غیر حق همواره بستم