زوایا

سرکشی به زوایای پنهان کتاب، ادبیات و فرهنگ

زوایا

سرکشی به زوایای پنهان کتاب، ادبیات و فرهنگ

اینجا صفحه ای است برای به اشتراک گذاشتن شعرها و نوشته هایم در زمینه های مختلف فرهنگ و ادبیات، معرفی و نقد کتاب.

نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی» ثبت شده است

سرعت زندگی

چهارشنبه, ۱۷ فروردين ۱۴۰۱، ۰۸:۵۴ ق.ظ

زندگی سریع‌تر از آنچه فکر می‌کنیم می‌گذرد. لحظه‌ها، دقیقه‌ها، ساعت‌ها تا برسیم به روزها، ماه‌ها و سال‌ها آن قدر سریع می‌گذرند که گاه متوجه نمی‌شویم. آری حتی متوجه نمی‌شویم که سال دیگری از دستمان رفته است. تولدمان را جشن می‌گیریم، برای عید نوروز سفره هفت سین می‌چینیم و حتی لحظه‌ای به این فکر نمی‌کنیم که این عمر گران‌بهای ما چگونه گذشته است. به این فکر نمی‌کنیم یک سالی که گذشته را صرف چه کاری کرده‌ایم. به این فکر نمی‌کنیم که زمانی در حسرت لحظه‌های جوانی بال بال خواهیم زد. به این فکر نمی‌کنیم که زمانی خواهد رسید که برای این که فقط چند دقیقه بیشتر در این دنیا زندگی کنیم و کنار عزیزانمان باشیم حاضریم تمام دارایی خود را بدهیم.

این حرف‌ها در اولین پست سال جدید شاید چندان خوشایند نباشد ولی واقعیتی انکار ناپذیر است. 

نمی‌خواهم دستورالعمل صادر کنم که این کار را بکنید یا آن کار را نکنید. معلم زندگی هم نیستم که بگویم برای رسیدن به قله‌های خوشبختی فلان کار را انجام دهید و این گونه برای زندگی‌تان برنامه‌ریزی کنید. فقط می‌خواهم بگویم سعی کنید در این زندگی شتاب‌آلود برای چند لحظه هم که شده ترمز زندگی را بکشید، از قطار زندگی پیاده شوید، نگاهی به اطرافتان بیندازید. اولاً از منظره زندگی لذت ببرید ثانیاً از خود بپرسید آیا واقعاً در مسیر درستی حرکت می‌کنید؟ شاید اصلاً قطار اشتباهی سوار شده باشید و هر چه بیشر پیش می‌روید از هدف زندگی خود بیشتر دور می‌شوید.

امیدوارم سال خوبی پیش رو داشته باشید و لحظه به لحظه به هدفی که به آن علاقه دارید نزدیک‌تر شوید و هر چه زودتر به قله‌موفقیت‌هایی که می‌خواهید برسید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۰۱ ، ۰۸:۵۴
محمد جلوانی

عاقبت

چهارشنبه, ۶ بهمن ۱۴۰۰، ۱۱:۱۹ ق.ظ

سوگوار دل خویشیم و نداریم خبر
که چه سان می‌کند این روز و شب عمر گذر

 

کیش و ماتیم ز شطرنج خدایی خدا
که بَرَد خانه به خانه همه را سرتاسر

 

مهره‌هاییم و نداریم اراده از خود
جا به جا می‌کند انگار که دستی از بَر

 

آن‌چنان خیره و مَحویم به بازی گویی
جادویی کرده به کار دل ما، افسونگر

 

گردبادیم که بیهوده به صحرا گردیم
گِرد خود تاب خوریم و نرویم آن‌سوتر

 

زاد و توشی نبود تا که بدان تکیه کنیم
بلکه زین مرحله صعب نماییم سفر

 

بی‌هُش و بی‌هُده پوییم در این سیرِ عبث
آن زمانی به خود آییم که دیر است دگر

 

#محمد_جلوانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۰ ، ۱۱:۱۹
محمد جلوانی