کجای جهان بودیم و کجای آن هستیم؟
(تجربة یک گفت وگو درباره مناسبتهای ملی)
اصولاً برای انجام یک گفت وگوی صحیح فنون خاصی وجود دارد که می توان از روی منابع متقن یا در طی تجربیات زندگی آموخت. در روابط هر روزة تقریبا تمامیِ انسان ها، گفت وگو هایی اتفاق می افتد که از تعداد زیادی از آنها به علت آشنا نبودن یک یا هر دو طرف بحث، نه تنها هیچ نتیج های درخوری حاصل نمی شود که باعث ایجاد دل خوری و کدورت بین طرفین هم خواهد شد. بارها شاهد بوده ام که در مباحثی، هر دو طرفِ دعوا دارای یک عقیده بوده اند اما باز هم مجادله میکرده اند. به هر روی یکی از نیازهای فکری و مهارتیِ همة انسان ها، عموما و ما ایرانیان –به علت ویژگی های زمانة خود- خصوصا، یاد گرفتنِ چگونه درست گفت وگو کردن است.
فعلا کاری با انواع و نظایر گفت وگو مانند مذاکره و مناظره و ... نداریم.
ساده ترین و کارآمدترین راهِ گفت وگو آن است که دو طرفِ ادعا، به نوبت مُدّعای خود را در ارتباط با موضوع، با توالیِ صحیح و با استدلال های منطقی (برهان)، با استناد به منابع موثق، بدون قطع کردن صحبت طرف مقابل و پرهیز از مغالطه، در خلاصه ترین حالت بیان کنند. البته هیچ لزومی ندارد که در یک گفت وگو یک طرف، طرف دیگر را به طور کلی از صحنه به در کند بلکه ممکن است در پایان، هیچ کدام از طرفین به وسیله استدلال طرف مقابل قانع نشوند.
این مقدمه را گفتم تا به گفت وگو و شاید مجادله ای که به تازگی بین من و شخص دیگری درگرفت، اشاره کنم. چندی پیش در یک گروهِ محدود، در شبکه ای مجازی، پیامی از طرف یکی از اعضا در مورد گرامی داشت جشن سپندارمذگان ارسال شده بود. در دیداری که با شخص ارسال کنندة این پیام -که اتفاقا بسیار هم مذهبی و پایبند به اصول دینی است- داشتم، اشتیاق فوق العادة ایشان را به ایران باستان مشاهده کردم. ایشان با استناد به اینکه ایرانیان قدیم، بسیار بیش از آنچه در ایرانامروز اتفاق می افتد زنان را گرامی میداشته اند، با حسرت و دریغ یاد گذشتگانی چون کوروش و داریوش و جایگاه زن در دین زرتشت را پاس می داشت. من که احساس کردم این شخصِ گرامی، سخت در خطا است برایش توضیح دادم که قضیه چنان که فکر می کند نیست و نمونه هایی از نوعِ رفتار با زنان در دوران ایران باستان و دین زرتشت، به ویژه در ایام دشتان شرح دادم. ایشان که انتظار شنیدن چنین چیزهایی را نداشت از من خواست تا مدارک متقنی ارائه کنم و گرنه قادر به پذیرش آنها نخواهد بود. اظهار داشتم که اینگونه مسائل بین افرادِ اهل تحقیق مثل روز روشن است و بحثی راجع به جایگاه زن در ادوار مختلف تاریخی از دوره های مادر سالاری تا پدرسالاری و ... کردم. اماجهت اطمینان خاطر ایشان، از سایتها و کتابهای مورد اطمینان که حتی دارای تفکرات باستان گرایی بودند، مواردی را به ایشان نشان دادم. در این بین شخص دیگری وارد بحث شد و به دفاع شدید از نژاد ایرانی و متمایز بودن آن از همة نژادها و مردم دنیا پرداخت. من که با این گونه کلی گویی ها مشکل دارم، درخواستِ نمونه کردم و ایشان با استناد به سفرهای خارج از کشور خود، نوع رفتار ایرانیان را در مقایسه با مردم دیگر کشورهای جهان، برتر معرفی کردند. به ویژه مثالی از سفر تایلند خود زدند و به عدم هرزه گردی خود و دیگر همسفران شان که به صورت خانوادگی به آن کشور سفر کرده بودند اشاره نمودند. البته برای من مسلم است که ایشان به خاطر شخصیت فرهیخته و مبادی آداب خود و جنبة خانوادگی آن سفر، دست از پا خطا نکرده اند. در اینجا بود که من هم تاب نیاوردم و با استناد به انواع و اقسام تصاویر و نوشته هایی که ایرانیان از سفر خود به کشورهایی اینچنینی به جای گذاشتهاند، نشان دادم که اتفاقا اگر بخواهیم نگاهی کلی داشته باشیم، ایرانیان یکی از بی جنبه ترین و فرصت طلب ترین گردشگران خارجی دنیا محسوب می شوند . البته مسلم است که در هر کجای دنیا آدم های درستکار و خطاکار وجود دارند و نباید گناه عدة معدودی را به پای همگان نوشت. در اینجای بحث، آن شخص پای حکومت دینی را به میان کشید و فشار حاصل از آن و یافتن مفرّی برای تخلیة خود را علت بروز این گونه رفتارها از سوی مردم قلمداد کرد. در نهایت بحث به میزان ضریب هوشی ایرانیان و مقولة «هنر نزد ایرانیان است و بس» کشیده شد و هر چه بنده به نتایج آزمون های انجام گرفتة مختلف در زمینه تعیین سطح هوشی مردم جهان و از جمله ایران، با نتیجه ای در حد متوسط جهانی و معمولی بودن ضریب هوشی ایرانیان (IQ در حدود 84) که نه پایین است و نه بالا و نیز جایگاه هنر در دیگر فرهنگها و تمدن های جهانی اشاره کردم، پتکی بود که بر آهن سرد کوبیده می شد و هیچ اثری نداشت. معلوم است که نتیجة چنین بحثی به چه جاهایی ختم میشود: «محمدرضا پهلوی گفت ما به شما چشم آبی ها باج نمی دهیم و به همین خاطر انقلاب شد و ما را به این فلاکت کشاندند و گرنه ما این نبودیم که عرب های ... فلان کنند» و قس علی هذا.
مسلماً شما خوانندة عزیز هم بارها با چنین بحث هایی به ویژه در مناسبت های ملی روبه رو شده اید. بحثهایی که بر اساس تعصب قومی بنا شده اند و می خواهند با توسل به انواع مغالطات، برتریِ یک نژاد را به اثبات برسانند. البته پر واضح است که هیچ کدام از ما قصد کوچک شمردن عظمت ملت شریف ایران را نداشته و نداریم و به ایرانی بودن خود با تمام وجود می بالیم. قصد من فقط نشان دادن نوع متداولی از گفت وگوی رایج بین مردم و آسیب شناسی این نوع رفتار ما ایرانیان بود که به راحتی می توان موارد رعایت نشده از اصول یک گفتوگوی صحیح -که در ابتدای مقال بدان اشاره شد- را در آن تشخیص داد.