شاعر نالان 1
(نگاهی به اشعار عاشق اصفهانی، بخش اول: مقدمه و معرفی)
گاهی آدم به سرش می زند پا را از حیطه مطالعه اشعار مولوی و حافظ و سعدی و فردوسی و نظامی و بزرگان فوق مشهور دیگر فراتر نهد و به دیوان دیگر شعرای زبان فارسی که حتی برخی برای خود نام و نشان و سبک و روش ویژه ای دارند اما مورد بی مهری قرار گرفته اند سری بزند. به راستی در قلمرو زبان فارسی شاعران بسیاری داریم که هر کدام دنیایی از رنگ و نور و زیبایی آفریده اند اما آنقدر تمرکز بر روی شاعران خاصی پیدا کرده ایم که آنها را با تمام جذابیتشان در بوته نسیان نهاده ایم و به راستی تا آدم به سرش نزند به سراغ آنها نمی رود. مثلاً به یکی از دوستانت بگو: «برای صدمین بار دارم مثنوی را دوره می کنم.» می بینی که نگاهی سرشار از تحسین به تو می اندازد. اما بگو دارم شعرهای عاشق اصفهانی را، یا ظهیر فاریابی را یا لامعی گرگانی را یا حتی انوری ابیوردی را می خوانم. نگاهش صد و هشتاد درجه فرق می کند. بدین معنی که: «مرد حسابی چقدر بیکاری که سراغ چنین کسانی رفته ای. حالا دیگر شعر همه شعرای خوب را خوانده بودی؟» و این در حالی است که خود وی شاید حتی یک بار هم شعری از این شاعران شیرین سخن نخوانده و آنها و جایگاه و رتبه شان را نمی شناسد. به هر حال –چنان که گفتم- یک بار به سرم زد و دیوان اشعار عاشق اصفهانی به تصحیح حسین مکی، چاپ خیلی قدیم! آن –شرکت تضامنی علمی، خرداد ماه 1318- را از کتابخانه ولیعصر اصفهان امانت و در مطالعه گرفتم! بیشر به دنبال خواندن قصاید او در مدح حضرت علی (ع) که برای خود شهرتی دارد، بودم. با اینکه قصاید غرا و زیبایی در دیوان خود داشت اما با کمال تعجب دیدم که در عرصه غزل چه شعرهای نابی دارد و ایامی را با شعرش سرخوش بودم و گاه حتی به عنوان لالایی مست کننده وحزن انگیز، پیش از خواب هنگام سر نهادن به بالین، غزلیاتی از او را از زیر چشم می گذراندم. هر چند اندیشه خاص و جهان بینی ویژه ای –غیر از آنچه در دیوان اکثر شعرای سبک بازگشت می توان یافت_ از او در اشعارش منعکس ندیدم، با مطالعه شعرهای عاشق، لقب شاعر ناله را برای او برگزیدم. چرا که در بیشترینه اشعارش آه و ناله و شکایت مضمون اصلی است. از کلمات کلیدی شعر او که بسامد بالایی دارند می توان به کبوتر خونین بال، قفس و سگ کوی دوست اشاره کرد.
عاشق مدیحه سرای حاکمان هم بوده است اما آن قدر غلبه غزل های احساسی و عاشقانه در دیوانش زیاد است که زهر مدح را از آن گرفته است. عاشق پیشه خیاطی داشته است. با اینکه با بزرگان هم حشر و نشر داشته است اما ظاهرا بیشتر به گنج قناعت و درویشی مایل بوده است. برای مزید اطلاع مختصری از زندگی نامه او را از مقاله «سیرى در سروده هاى عاشق اصفهانى» نوشته منوچهر برومند نقل می کنم:
آقا محمد عاشق اصفهانی «از معاصران شاه سلطان حسین صفوى است . در سال ١١٠٧ه ق یعنى یک سال بعد از به تخت نشستن پادشاه صفوى چشم به جهان گشود .در سال ١١٨١ه ق دیده از دیدار فروبست. با هاتف و لطفعلى بیک آذر که در تذکره آتشکده از وى به کوتاهى یاد کرد،همزمان بود. از تذکره نویسان پس آیندش رضا قلى خان هدایت در مجمع الفصحاء و فاضل خان گروسى در تذکره انجمن خاقان از اوسخن گفتند . هدایت در گذشتش را در سن هفتاد سالگى سال ١١٨١ه ق نگاشت . و فاضل خان به نقل از ماده تاریخ صباحى شاعرکه معاصر ومعاشر عاشق بود( ١١٧٧ ه ق ) ضبط کرد. ماده تاریخ فوت عاشق در سروده ى صباحى چنین است : چون شد به جنان روان عاشق آسود ز رنج جسم و جان عاشق زد کلک صباحیش به تاریخ رقم "پیوسته بود جنان مکان عاشق" ولى ماده تاریخ هائى که عاشق در سال ١١٧٩ به رشته نظم کشیده است مبین حیات وى تا تاریخ نظم ماده تاریخ هاست . ،ضبط هدایت مقرون به صحت است . سروده هاى عاشق نغز و ساده و استوار است .در بردارنده ى مضامین بکرِخوشایند ِدل چسب ،آراسته به صنایع بدیع برخوردار ازسلاست بیان وشیوایى سخن سخته ،همان انگاره هاى ادبى مور نظر شاعران دوره بازگشت ، که اصفهان مرکز نهضتشان بود.و بیشتر بنیان گذارانش مانند ِمیر سید على مشتاق ،میرزا محمد نصیر اصفهانى و سید احمد هاتف ......... یا اصفهانى بودند ویا در این شهر مى زیستند. مضامین سخن وى بیشتر عاشقانه است و گاه عارفانه ، واز انواع شعر بیشتر به غزل سرایى ورباعى گویى، پرداخته است . بیش از چند قصیده ندارد. تخلّص عاشق چنانکه سروده هایش گواهى مى دهد. دقیق ومقرون به صحت انتخاب اوست.»