موجها ما را میبرند
در دریای متلاطم زندگی
هر کس با وسیلهای سیر زندگی خود را پیش گرفته است.
یکی با یک قایق کوچک
دیگری بر قایقی بزرگتر
یکی سوار بر کشتی است
و دیگری بر تختهپارهای چنگ زده.
مسافر زندگی مانند کسی نیست که سوار بر قطار حرکت میکند
مسافر قطار چه خواب باشد و چه بیدار
همسیر و همسرعت با دیگر پیش میرود
در شرایطی کمابیش شبیه دیگران زندگی میکند
و حد و حدودش مثل دیگران است
اما آنان که در دریا هستند
هر کدام شرایط خاص خود دارند؛
از سختی و راحتی
از مسیری که پیش میروند یا باد و موج آنها را به بیراهه میبرد
از تلاطمها و اضطرابهایی که باید تحمل کنند
از تنگی و فراخی جا
از امکانات خورد و خفت
از گرما و سرما
و خیلی چیزهای دیگر با هم متفاوتند.
برای بعضی شرایط آنقدر راحت است که اصلاً متوجه طوفان و سرما نمیشوند
و برای دیگرانی
یک موج کوچک ممکن است زندگی آنها را زیر و زبر کند
و حتی آنها را به ورطهی غرق شدن بکشاند.
در شرایط سیر روی دریا
حدود اختیار اندک است.
بیشتر جبر است که مسیر را مشخص میکند.
تلاطمها و موجهاست که پیش میرانند
بادها هستند که افراد را به چپ و راست میکشانند
و اختیارها معمولاً سلب میشوند.
اما در عین حال گاه گاه تصمیمهایی باید گرفته شود.
سکانها باید محکم در دستها قرار گیرد
و یک لحظه حواسپرتی احتمال غرق شدن در پی خواهد داشت.
آری
حتی آنجا که موجها دارند ما را با خود میبرند
باز هم باید از خُرده اختیار خود بهره ببریم
و مسیر خود را چهار چشمی بپاییم
و با تمام توان سعی در سیر صحیح داشته باشیم
شاید دیرتر غرق شویم
شاید به جزیرهی امنی برسیم.