انزوا
شنبه, ۱۹ خرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۵۹ ق.ظ
انزوا را برگزیدم از جهان و مردمش
عاقبت دل را بریدم از جهان و مردمش
قدّ یک ارزن ندارد ارزشی در دیدهام
از کم و بیش آنچه دیدم از جهان و مردمش
گشتهام قانع ز عالَم قَدّ یک غربال جا
توی لاک خود خزیدم از جهان و مردمش
دیگر این دنیا نیارد ذوق و شوقی در دلم
بس که نامردی چشیدم از جهان و مردمش
داشت این دنیا مرا میکُشت، طردش کردم و
جان خود را واخریدم از جهان و مردمش
بود عالم مثل سیلابی که غرقم مینمود
عاقبت اما پریدم از جهان و مردمش
کی توانم گفت حتی صد یک ظلمی که در
طول عمر خود کشیدم از جهان و مردمش
۰۳/۰۳/۱۹