سفارشی نویسی
وقتی از سفارشینویسی سخن میگوییم
یا کسی را سفارشینویس مینامیم
انگار داریم از لفظی توهینآمیز صحبت میکنیم.
چیزی نزدیک به قلم به مزد.
بدین معنی که شخص بااستعدادی
- بااستعداد در زمینهی شعر، داستان، جستارنویسی و ...-
با استفاده از استعداد خود
در قبال پولی که دریافت میکند
یک متن ادبی، هنری، پژوهشی و ...
برای استفادهی شخص پولدار حقیقی یا حقوقی
که مستحقاش نیست
تولید میکند.
این مسئله برای دیگر هنرمندان هم میتواند مصداق داشته باشد.
مثلاً شخص فیلمساز یا نقاش یا عکاس
از هنر خود چنین استفادهای ببرد
که چون در این میان دیگر قلم مطرح نیست
میتوان اینها را سفارشیساز نامید.
به هر روی
در بین اهل فرهنگ و هنر
سفارشینویسی و سفارشیسازی
چندان جلوهی خوشی ندارد
و کسانی که چنین برچسبی بر پیشانی دارند
در جامعه صنفی خودشان چندان پذیرفته نمیشوند
یا به چشم بیگانه نگریسته میشوند.
بعضی وقتها ممکن است آن شخص واقعاً سفارشی هم کار نکند
بلکه عقایدش با یک شخص یا نهاد حقوقی یا حکومتی یکسان باشد
ولی از آنجایی که بقیهی چنین عقیدهای ندارد
یا پروپاگاندا و جوّ حاکم چیز دیگری است
آن شخص دچار برچسب سفارشینویسی میشود.
به هر حال
گذشته از این که نفس سفارشینویسی چیست
آیا داشتن توانایی سفارشینویسی چیز خوبی است یا بد؟
این سؤال از آنجا مطرح میشود
که مثلاً بعضی از شعرا ادعا میکنند
من فقط برای دل خود شعر مینویسم
و چون این شعر غلَیان درونی من
و جوشش حس و حال ویژهی خودم است
نمیتوانم درخواست دیگران را برای تولید و انتشار شعر منطبق با عقاید آنها
پاسخ بگویم.
پس شعر من ویژهی خودم است.
عقاید شخصی خودم را بازتاب میدهد
و دنیای درونی مرا به نمایش میگذارد.
این نشانهی اصالت آثار من است
که تابع پول و قدرت و شهرت دیگران نشده است.
من به این حالتی که دارم
و این اصالت آثار خودم
افتخار میکنم
و از این که سفارشینویس نیستم
به خود میبالم.
اما متذکر این نمیشود
که من نه تنها سفارشینویس نیستم
بلکه توانایی سفارشی نویسی هم ندارم.
یعنی قلم من و استعداد من چنان "کانالیزه" و محدود شده است
که هیچ روشی غیر از آنچه دلبخواه خودم است بر نمیتابد.
قضاوت در مورد سفارشی نویسی را وامیگذاریم
اما قضاوت در مورد توانایی سفارشینویسی را نه.
به نظر من هر هنرمندی
که ادعای استادی
در هر زمینهی هنری دارد
باید توانایی جولان در عرصههای مختلف آن هنر را داشته باشد.
باید تمرین کند تا بتواند پاسخگوی سبکها، مکتبها، خواستها و نیازهای مختلف
با هنر خود باشد.
لازم نیست حتماً در همهی آنها اثر آفرینی کند
که واقعاً شدنی نیست
مطلوب هم نیست.
اما حداقل گاهی طبعآزمایی کند.
توانایی خود را بسنجد
و حتی به دیگران نشان دهد.
به دیگران بنمایاند که او در رشتهی هنری خود میتواند
جولان دهد
و محدود به کار خاصی نیست
اما نمیخواهد.
چرا که پسند او این نیست.
بر اثر افکار خود انتخاب آگاهانهای کرده است
و انرژی و توان خود را در همان متمرکز کرده است.
یک مثال بزنم.
استاد جلال الدین همایی در خاطرات خودش میگوید
که یکی از شعرای آن زمان اصفهان
با تخلص سینا
از او میخواهد که در زمینهی هجوگویی طبعآزمایی کند.
همایی چندان نمیپسندد
و این کار را دور از شأن خود میداند
اما آن شاعر به او اصرار میکند
و میگوید باید یک شاعر توانایی هجو گفتن هم داشته باشد.
اصلاً بیا و خود مرا هجو کن.
استاد همایی هم هجویهی جانانهی زیبایی خطاب به سینا میسراید.
به غیر از این هجویه ما نمونهی دیگری از هجو از استاد همایی سراغ نداریم.
اما میدانیم
که ایشان توانایی سرودنش را داشته است
هر چند هیچ گاه نخواسته بدان دست یازد.
همان طور که گفته شد
متأسفانه بعضی اساتید
هنرمند و اهل قلم
ناتوانی خود را در بعضی شاخههای رشتهی تخصصی خود
که خیلی هم در آن ادعا دارند
به پای این میگذارندکه من سفارشینویس نیستم
و این گونه میخواهند ضعف خود را پنهان کنند.
البته لازم نیست همه
بتواند همهکاری بکنند
اما مدعیان باید جایگاه خود را بشناسند
و دیگران هم هم از این ترفندها آگاه باشند
تا گول ظواهر را نخورند.