سینه
شنبه, ۴ آبان ۱۴۰۴، ۰۱:۰۴ ب.ظ
سینهام را شکافتم
و قلب ناچیزم را
تقدیم تو کردم
و تسلیم شدم
به حقارت هُبَل
آشیانهی فاخته
پر از تخمهای گرم و سفید است
و تو هنوز
مست عشقبازی دوشینی
و من تسلیم عجز عُزّی
دست راست را
زیر سر میگذاری
با دست چپ
سیگار را کنار لب
و پُکی به بلندای یک چشم به هم زدن
غوطهوری در دود و وهم و
خوابآلود
و من تسلیمم
ماتِ اسارتِ لات
88/12/19
۰۴/۰۸/۰۴