فراسو
يكشنبه, ۵ آبان ۱۴۰۴، ۱۰:۵۱ ق.ظ
در فراسوی نگاه تو
نگاهی که هیچگاه ندیدم
صدای روشن آفتاب را میشنوم
نوایی که هیچگاه نشنیدم
در فروغ فروغستان مهر
گویی مرا از یاد بردهاند
یا آن که دیگران
در دام وهم خویش
مرا اسیر کردهاند
تا ساحل وصال
با پشتکار امّید
بر قایق شکستهدلی
پارو میزنم
80/11/20
۰۴/۰۸/۰۵