من و حاجی آقا
نگاهی به کتاب «حاجی آقا» نوشته صادق هدایت
مشغول خواندن «حاجی آقا»ی صادق هدایت هستم. چندین سال پیش (شاید حدود 15 سال پیش) در دوران دانشجویی مقداری از آن را خوانده بودم و به دلم ننشسته بود. اما الآن که دوباره شروع به خواندنش کردم برایم جذابیت هایی دارد. «حاجی آقا» را نمی توان بهترین اثر، جزو بهترین آثار و یا حتی نمونة آثار صادق هدایت دانست. حاجی آقا به لحاظ نوع محتوا و شکل چندان به دیگر آثار هدایت همانند نیست و از دیدگاهی دیگر چه بسا به خاطر لحن شعاری و یا بنابر اقوالی، سفارشی بودن جزو بدترین آثار هدایت هم محسوب شود ولی در دل خود تیزبینی ها و رکگویی هایی دارد که آن را برای خود ممتاز می سازد.
ارجاعات متعدد به امور سیاسی زمانه (که ظاهراً داستان به همان خاطر نگارش یافته) در عین حال که می تواند ملال انگیز باشد، خود جذابیتی نهفته به ویژه برای آشنایان با آن زمانه و روحیات صادق هدایت دارد.
استفاده از اصطلاحات عوام که به صورت متعدد و مکرر استفاده می شود خود را منبع بیپایانی از فرهنگ عامیانة مردم تهران در آن دوران کرده است.
من در حال حاضر دارم با حاجی آقای هدایت تفریح میکنم. گاهی مز مزه اش می کنم. حتی با آن معاشقه می کنم. تجربه جالبی است. هر چند می تواند تجربه ای صرفاً شخصی باشد و برای دیگران چندان خوشایند محسوب نشود.