حوزه و دانشگاه؛ تفاوت خروجی ها
حوزه علمیه و دانشگاه هر دو مجموعههای آموزشی آکادمیک هستند. اما خروجیهای متفاوتی دارند. چرا؟
هر چند سابقه حوزه علمیه در ایران بیشتر از دانشگاه است اما در حال حاضر نقش دو ارگان اصلی آموزشی در سطح عالی را بازی میکنند و از جهاتی همکار و از جهاتی دیگر رقیب یکدیگر به شمار میروند.
بحث من در این نوشته فقط بررسی یکی از وجوه تفاوت این دو نهاد آموزشی است و آن هم نوع خروجیهای آنهاست. هر چند تحصیل در دانشگاه محدود و بسیار کوتاهتر از حوزه به نظر میرسد به نحوی که میتوان گفت در اصل فارغ التحصیلی در حوزه معنا ندارد اما به هر حال افراد مشغول تحصیل در حوزه و دانشگاه پس از چند سال وارد جامعه یا بازار کار یا سیاست و ... میشوند. گذشته از مبانی اعتقادی موجود در حوزه و تا حدودی سکولار بودن دانشگاه که طبیعتاً بر نحوه عمل و رفتار این دو طیف تأثیر میگذارد عوامل دیگری نیز وجود دارد که باعث تفاوتهای بیشتر آنها میشود.
نوع تحصیل (ارتباط نزدیک و دوستانه با استاد و حتی مرید و مرادی در حوزه)، مباحثه دروس با هم مباحثهایها و شروع به تدریس پس از پا گذاشتن به پلههای بالاتر تحصیل از دیگر نقاط قوت تحصیل در حوزه است که در دانشگاه دیده نمیشود و شاید باعث شیرینتر شدن تحصیل و ایجاد علاقه و انگیزه در طولانی شدن آن و تفاوت افراد تربیت شده در آن با دانشگاه باشد ولی بحث من باز هم این نیست.
نکته اصلی که میخواهم به آن اشاره کنم مواد درسی حوزه است. به نظر میرسد مواد درسی حوزه بسیار سنتی، قدیمی، غیر جذاب، نامطابق با نیازهای روز و غیرپاسخگو به شرایط تحصیلی امروز است. بنده هم همین باور را دارم. اما این متون خشک و سخت آموز کهن یک ویژگی دارند و آن این است که شخص را «فاضل» بار میآورند.
مایل هستم که بین «فاضل» و «عالم» فرق بگذارم. بسیاری از کسانی که در حوزه تحصیل میکنند و از آن فارغ التحصیل (به مهمان معنای سهل گیرانه آن) میشوند (یعنی خروجیهای حوزه) «عالم» به معنای واقعی کلمه نیستند. نهایتاً امام جماعت مسجد یا روضهخوان و متولی جمع آوری خمس و زکات و گاه نماینده مرجع یا عالمی در شهر یا روستا یا ارگانی میشوند. سختترین کار علمیشان هم مسئله گفتن است. در حقیقت نمیتوان آنها را عالم به حساب آورد چنان که از نظر مراتب علمی حوزوی مجتهد هم نمیشوند و تا آخر عمر مقلد باقی میمانند.
اما همین اشخاص، «فاضل» هستند. به این معنی که بنمایهای از ادبیات، گنجینه واژگانی از اصطلاحات فقهی و اصولی و ...، زمینهای برای اندیشیدن و حل مسئله با توجه به مبانی اعتقادی و (یک چیز خیلی مهم) قدرت خطابه، منبر رفتن، سخن گفتن با جمع، جربزه، اعتماد به نفس در جمع، مدیریت اطرافیان و پیش بردن اهداف را در خود دارند.
مطمئناً این تواناییها یک شبه در ایشان به وجود نیامده و در طول سالها و در اثر اهمیتی که اطرافیان به آنها دادهاند و به عنوا پیشوا دنبالهرو حرفها و رفتارشان شده اند، ایجاد شده است اما بالاخره ایجاد شده است.
کمتر «آخوند»ی را در سطح جامعه مشاهده میکنید که نتواند گلیم خود را از آب بکشد، در برابر متلکها و پرسشهای پیچیده خلق الساعه کم بیاورد و ناتوان از این باشد که چهار نفر را دور خود جمع کند و برایشان حرف بزند و تبدیل به «تشکل»شان کند.
این نقطه قوت قوت بزرگی است که بر عکس در فارغ التحصیلان دانشگاهی بسیار کم دیده میشود.
همانطور که گفتم این مسئله به علل مختلفی بر میگردد که هم اجتماعی هستند، هم تحصیلی هستند، هم اعتقادی هستند و هم خیلی چیزهای دیگر. اما به هر حال نتیجهای که عاید میشود برگ برندهای در دستهای حوزویان میگذارد که دانشگاهیان از آن بیبهرهاند.
با تأکید میگویم که باور دارم که با همه اسفناکی وضعیت آموزش دانشگاهی در کشورمان، باز هم دانشگاه از لحاظ دقت بیشتر، بهرهگیری از روشهای تحقیق متقنتر، تخصصیتر بودن، بهروزتر بودن و بهرهگیری از آموزش روشمندتر بر حوزه برتری دارد امادر مقایسه آن با حوزه، حوزه را در تربیت آنچه مطلوب خود و جامعه است موفقتر میدانم.