روح زمانه
روح زمانه و اعتقاد به آن یک مفهوم حکمی و شاید فلسفی است، بدین معنی که میشود برای اثبات آن دلایلی اقامه کرد. در متون دینی هم به آن اشاره شده است و به همین لحاظ شاید بتوان آن را مفهومی دینی نیز دانست. مفهومی که میتوان به آن اعتقاد داشت یا نداشت.
یادم است مدیر عامل پیشین سازمانی که در آن مشغول به کار هستم اعتقاد شدیدی به این مفهوم داشت و چندین بار در جلسات بر اساس حدیث داستانگونهای که از امام صادق (ع) نقل میکرد به شرح و بسط آن میپرداخت.
در روزگار ما بیش از همه افرادی که تفکر فردیدی دارند به این گونه مفاهیم و این گونه برداشت از تاریخ تمایل دارند. مدیر عامل مذکور هم علاقه عجیبی به مطالعه آثار دکتر داوری اردکانی داشت که میدانیم از اصحاب فردید است.
بر اساس این تفکر هر دوره از تاریخ روحی دارد که تجلی دهنده شرایط حاکم بر آن زمانه است. مثلاً یک دوره دوره فراوانی است، دوره دیگر دوره عدالت است، دورهای دیگر دوره آشوب است، یا دوره دزدی یا دوره حکمت یا جهل یا هر چیز دیگر.
این که چرا این دورهها به وجود میآیند و اصلاً چگونه روح زمانه را میتوان تشخیص داد و خیلی چیزهای دیگر در ارتباط با آن در بوته ابهام است.
تنها مسئله این است که وقتی یک روح بر زمانه حاکم میشود انسانها و حتی دیگر موجودات، چه بخواهند و چه نخواهند، بر اساس آن روح عمل میکنند. مثلاً وقتی روح فراوانی غلبه دارد گاوها بیشتر شیر میدهند و درختان بیشتر بار میدهند. وقتی روح آشوب بر جامعه حاکم است هر کار میکنی به زندگیات سامان ببخشی نمیشود و این مشکل فقط برای تو نیست بلکه همگان این گونه هستند و انگار که تمام کائنات دست به دست هم دادهاند تا این روح برقرار باشد وقس علی هذا.
من نمیدانم روح حاکم بر زمان حال امروز ما چیست. چیزهای زیادی به ذهنم میرسد که هر کدام را تجربه کردهام و در حرف و حرکات دیگران هم دیدهام اما مطمئن نیستم واقعاً کدام یک باشند. حتی واقعاً نمیدانم روح حاکم بر زمانه واقعیت دارد یا نه. اما اگر بخواهم یک چیز را حاکم بر زمانه امروز مردم ایران بدانم همانا روح یأس و انفعال است.
احساس میکنم یأس بر تک تک افراد، ذهنها، روح و جسم تک تک آدمهای جامعهام حاکم شده و در نتیجه آن انفعالی شدید مردم را فراگرفته است. در این حالت روح خلاقیت، شادی، کار، تلاش و امید به پستوی خمول خزیده است. مردم حس زندگی بانشاط ندارند و همه به جای این که کاری کنند تا وضعیتشان بهتر شود منتظر نشستهاند و چشم به در دوختهاند تا ببینند چه کسی از در میآید تا اوضاعشان را بسامان کند و دوباره به زندگیشان رونق ببخشد.
البته که این حالت نتیجه اتفاقات سیاسی و اجتماعی و روند فکری منتج به دوران کنونی است.
به هر حال این حالت، حالت نیکویی نیست. امیدوارم هر چه زودتر طی شود و جامعه به روحی با رنگ و روی زیباتر وارد شود.
سلام
خوشحال میشم بیایی وبلاگم روی مطلبی که دوست داری نظرتو بفرستی :)
http://7ilife.blog.ir