آرامش کیلویی چند؟
انسانها به دنبال آرامشاند؛
همه جای دنیا
و همهی اقشار.
فرقی ندارد
چه دین و مسلک و مرامی هم داشته باشند.
حتی کسانی که دنبال هیجان و چالش هستند هم
دوست دارند آن را در آرامش تجربه کنند.
آرامش را در مقابل اضطراب میگذارم
نه هیجان.
همه از اضطراب گریزانیم.
اضطراب در چه حالتی به وجود میآید؟
اضطراب زمانی ایجاد میشود
که شخص نتواند
آیندهی خود را ببیند
و برای آن برنامهریزی کند.
زمانی که
شخص هر آن و لحظه انتظار دارد
اتفاقی بیفتد
که درفهرست پیشبینیهای او وجود نداشته است.
با مسئلهای رو به رو شود
که نداند چگونه باید با آن برخورد
یا مقابله کند.
این اتفاقها یا رویدادها میتواند طیف گستردهای داشته باشد؛
از ملاقات با فردی ناآشنا
تا یک فاجعهی مرگآور.
پس ما مدام در حال مواجهه با چیزهای مضطربکننده هستیم
و به همین نسبت مدام از آرامش دور میشویم.
اما تا آرامش نداشته باشیم
زندگی برای ما خوشایند نخواهد بود.
پس چه کار کنیم؟
صاحبنظران
-اعم از فیلسوفان، بزرگان دینی، روانشناسان و مربیان-
هر کدام از دیدگاه خود
راهکارهای مختلفی پیشنهاد دادهاند.
شما میتوانید با فکر و برنامهریزی اتفاقات پیشِ روی خود را بسنجید.
برای بعضی برنامهریزی کنید
و بیاهمیتها را از دایرهی فکرتان خارج کنید.
میتوانید به خدا توکل کنید.
میتوانیدبه قاعدهی
"چو فردا شود فکر فردا کنیم"
بپیوندید
و ... .
اما باز هم آرامش برای ما به صورت کامل حاصل نمیشود.
من نمیخواهم به دنبال ارائهی راهکار باشم.
اما فکر میکنم
انسانها به صورت غریزی
برخورد با موانع زندگی
و چالشهایشان را فرا میگیرند.
بعضی چیزها یاددادنی نیستند.
هر چند یاد گرفتن تکنیکهای مختلف
متناسب با طرز فکر
و تیپ شخصیتی
میتواند کمککننده باشد.
اما فکر میکنم
نهایتاً در مورد مسئلهی آرامش
اگر به دنبال آرامش نباشیم
بهتر است.
آرامش چیز فرّاری است.
وقتی به دنبالش میافتی
بیشتر از تو فرار میکند.
اگر خودت را گرفتارش نکنی
و روال عادی زندگی را طی کنی
انگار بهتر به دستش میآوری.
این یک نظر است.
میتوانید امتحانش کنید
و اگر نتیجهبخش بود
و به دلتان نشست
ادامهاش دهید.