خسته شدم
چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۴۰۲، ۰۷:۵۵ ق.ظ
دیگه من از آدما خسته شدم
دیگه از دست شما خسته شدم
توی جمع خودتون راهم میدین
اما من از شماها خسته شدم
خندهها و حرفای صد تا یه غاز
دیگه از سر و صدا خسته شدم
اینهمه دروغ و نفرین و فریب
از تمومش به خدا خسته شدم
تو بگو زندگیمون جواهره
من از این کوه طلا خسته شدم
از زمین و آسمون و هر چی هست
از همه جدا جدا خسته شدم
برای سوالای توی سرم
ندارم جواب یا خسته شدم
اگه گاهی قدمی برمیدارم
یا نیفتادم ز پا خسته شدم
خودتون برید منو رها کنید
توی این کویر تا خسته شدم
دیگه از این راه دوری که ما رو
میبره به ناکجا خسته شدم
۰۲/۰۹/۲۹