زوایا

سرکشی به زوایای پنهان کتاب، ادبیات و فرهنگ

زوایا

سرکشی به زوایای پنهان کتاب، ادبیات و فرهنگ

اینجا صفحه ای است برای به اشتراک گذاشتن شعرها و نوشته هایم در زمینه های مختلف فرهنگ و ادبیات، معرفی و نقد کتاب.

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان

۳۹ مطلب با موضوع «نقد،معرفی و گزیده کتاب» ثبت شده است

فضل الله شیرانی (سخا)

يكشنبه, ۳ آذر ۱۴۰۴، ۰۹:۵۶ ق.ظ

سال ۸۹ یا ۹۰ در یکی از جلسات شعری

که در مرکز آفرینش‌های ادبی قلمستان داشتیم

از استاد فضل الله شیرانی متخلص به سخا دعوت کردیم

و ایشان هم تشریف آوردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۰۴ ، ۰۹:۵۶
محمد جلوانی

آدم‌ها

چهارشنبه, ۱۵ آبان ۱۴۰۴، ۰۸:۳۱ ق.ظ

چرا آدم‌ها این جوری هستند؟

دی‌شب داشتم کتابی درباره‌ی صادق چوبک

نویسنده‌ی معروف ایرانی می‌خواندم.

هنوز همان اوایل کتاب بودم.

درباره‌ی زندگی و آثار چوبک توضیحاتی داده بود

و این که چوبک خیلی از مصاحبه

حرف زدن و نوشتن درباره‌ی خودش ابا داشته است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۰۴ ، ۰۸:۳۱
محمد جلوانی

اولین داستان من

دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۵۳ ق.ظ

در زمان کودکی من

یک کارتون به صورت استاپ موشن

از تلویزیون پخش می‌شد

که اسمش بود

«زمزمه گلاکن»

داستان این کارتون که از روی رمانی به همین نام ساخته شده بود

برای من سخت جالب و جذاب بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۰۴ ، ۰۶:۵۳
محمد جلوانی

یک روز بیشتر

سه شنبه, ۵ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۵۱ ق.ظ

نوشته‌های میچ آلبوم را دوست دارم. 
معنویتی بی‌ادعا در آنها موج می‌زند. 
ساده هستند و حتی حالتی روزمره دارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۰۴ ، ۰۶:۵۱
محمد جلوانی

ماجراجویی

يكشنبه, ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ۰۷:۵۸ ق.ظ

ماجراجویی را دوست داشتم.

برای آن خیلی هم سرمایه‌گذاری می‌کردم.

تحقیق و مطالعه درباره‌ی این که چگونه می‌شود ماجراجویی کرد.

این که چگونه می‌توان زندگی را از یکنواختی خارج ساخت

و نهایتاً این که چگونه از این طریق می‌توان به زندگی معنا داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۰۳ ، ۰۷:۵۸
محمد جلوانی

یک تکه کتاب 6

چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۴۰۲، ۰۹:۰۸ ق.ظ

سپس، همان‌طور بی‌حرکت، چند لحظه به داخل قبر خیره می‌ماند؛ مرگ را جلو چشمانش می‌بیند. در همین لحظه‌هاست که برای اولین‌بار باورش می‌شود دیگر تا ابد نمی‌تواند مادرش را، داروندارش را، نفس و وجودش را ببیند، دیگر نمی‌تواند او را در آغوش بگیرد و پیشانی‌اش را ببوسد، دیگر نمی‌تواند عطرش را استشمام کند، دیگر صدای مادرش نیست تا آرامشی بی‌اندازه را در وجودش زنده کند.

برزخ بی‌گناهان
نویسنده: کارین ژیه‌بل
مترجم: آریا نوری
کتاب کوله پشتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۰۲ ، ۰۹:۰۸
محمد جلوانی

یک تکه کتاب 5

يكشنبه, ۲۸ آبان ۱۴۰۲، ۱۰:۴۷ ق.ظ

ایمان همچون عشق است. نیازی به اثبات ندارد. یا هست یا نیست.

 

چهل قانون از ملت عشق، الیف شافاک، ترجمه محمدجواد نعمتی، نشر فانوس دانش، چاپ هفدهم، تهران، 1401.

صفحه 196

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۰۲ ، ۱۰:۴۷
محمد جلوانی

یک تکه کتاب 4

يكشنبه, ۲۸ آبان ۱۴۰۲، ۱۰:۴۵ ق.ظ

شانه بالا انداخت و گفت: «تو هیچ دِینی به من نداری.» بعد ادامه داد: «ما مدیون هیچ کسی جز خداوند نیستیم.»

خود را شمس تبریزی معرفی کرد و سپس عجیب‌ترین حرفی را که تا به حال شنیده بودم، گفت: «بعضی از آدم‌ها زندگی را با هاله‌ای بسیار رنگارنگ و شاد آغاز می‌کنند، اما بعد رنگ خود را از دست می‌دهند و کم‌رنگ می‌شوند. به نظر می‌رسد تو یکی از آن افراد هستی. روزگاری هاله‌ات سفیدتر از گل‌های سوسن پوشیده با خال‌های زرد و صورتی بود، اما در طول زمان، از جلا افتاد. اکنون هاله‌ات قهوه‌ای رنگ‌باخته است. دلت برای رنگ‌های اصلی‌ات تنگ نمی‌شود؟ دلت نمی‌خواهد با گوهر وجودت یکی شوی؟»

به او نگاه کردم. احساس می‌کردم در حرفش کاملاً غرق شدم.

 

چهل قانون از ملت عشق، الیف شافاک، ترجمه محمدجواد نعمتی، نشر فانوس دانش، چاپ هفدهم، تهران، 1401.

صفحه 180

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۰۲ ، ۱۰:۴۵
محمد جلوانی

یک تکه کتاب 3

يكشنبه, ۷ آبان ۱۴۰۲، ۰۸:۳۴ ق.ظ

همسر دومش که در آن حادثه‌ی دلخراش رفت، تا سال‌های سال و هنوز هم -گاه- آرزو می‌کرد ای کاش همراه آن نازنین بی‌بدیل رفته بود و نمی‌دید این روزهای ناهموارِ خفت و خواری را با این زَنَک پرمدعایِ برمامگوزیدِ بددهنِ تلخ‌زبانِ بددل! چه اشتباه بزرگی کرد، چه بلاهتی! وقتی تنها ماند، همسرِ پیشینِ مطلقه از فرنگ آمد که مثلاً دلداری‌اش بدهد. مرد ساده‌دلِ ساده‌لوح باورش کرد. زَنَک بچه‌ها را پیش راند تا احساساتش را تحریک کنند و «دَدی دَدی» کنان قاپش را بدزدند که دزدیدند. وقتی زن سوارِ کار شد، مثل برق و باد همه‌ی پیشینه و پسینه و دار و ندار و اعتبار مجتبی را قاپید، از گذشته‌ای که با آن نازنین داشت بَرکَندش و مخلوع و معزولش کرد از همه‌ی منصبت‌های شوهری و پدری و آقایی، جوری که همیشه توی مشت‌اش باشد. مجتبایِ مغبونِ مخلوع بی‌نوا! ... ریشه‌کن کَردَش این بی‌ریشه!

با این همه آیا حق نداشت به خوبروی بلندبالایی -دستِ کم- فکر کند؟

 

آلزایمر، بیماری محبوب من

کیومرث پوراحمد

نشر مهری: لندن

بهار 1402

صفحه‌ی 10

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۰۲ ، ۰۸:۳۴
محمد جلوانی

یک تکه کتاب 2

پنجشنبه, ۴ آبان ۱۴۰۲، ۰۸:۲۵ ق.ظ

پس از بررسی طولانی درباره‌ی خودم

از دورویی بنیادی آدمی پرده برافکندم.

آن‌گاه دریافتم که

فروتنی مرا در جلوه‌فروشی،

افتادگی در چیرگی

و فضیلت مرا در ستمگری

یاری می‌کرده است.

 

آلبر کامو

سقوط

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۰۲ ، ۰۸:۲۵
محمد جلوانی