یک روز بیشتر
نوشتههای میچ آلبوم را دوست دارم.
معنویتی بیادعا در آنها موج میزند.
ساده هستند و حتی حالتی روزمره دارند.
از چیزهایی سخن میگویند
که احتمالاً بیشتر خوانندگان
در طول زندگی خود با آنها درگیر بودهاند.
موجز هستند و زیادهگویی ندارند.
حالتی چالشی دارند
اما خستهکننده و آزاردهنده نیستند.
ذهن و روح خواننده را با خود همراه میکنند.
سعی نمیکنند درس زندگی به انسان بدهند
اما در واقع این کار را میکنند.
حسی فرادینی دارند
و معتقدان به همهی ادیان و عقاید میتوانند
با آنها همدل باشند.
به نظرم نمونهی واقعی ادبیات دینی زندگیساز
و بهدردبخور هستند
که هدفی برای حقنه کردن عقاید و عقدهها در ذهن مخاطبشان ندارند.
(شاید این تعبیرات چندان جالب نباشند اما اصطلاح دیگری به ذهنم نرسید)
فرم و محتوا در حالتی متعادل هستند
و از یکدیگر پیشی نمیگیرند.
در ادبیات فارسی چندان نمونهای همتای اینگونه رمانها به ذهنم نمیرسد.
معمولاً ادبیات دینی و معنوی ما محتوای فشردهی آموزشی و راهنماگونه با فرمی ضعیف دارند
که توی ذوق میزنند
و بخشی از ادبیات هنری و مدرن و غیردینی ما
که فرم قوی دارند، کممحتوا هستند.
من با خواندن این کتاب گریه کردم
چون خودم مادرم را از دست دادهام
و در حسرت لحظهای بیشتر با او بودن میسوزم.
پیشنهاد میکنم
اگر نیاز به لحظاتی درنگ و بازنگری
در زندگی خود و اطرافیانتان دارید
و میخواهید یک محاسبهی نفس شخصی داشته باشید
و در عین حال رمان کوتاه و جالبی بخوانید
این کتاب را از دست ندهید:
«برای یک روز بیشتر»