شیر خسته
حال و هوای امروز من این آهنگ از رضا صادقی هست:
شیر خسته
هرکی فهمید که بریدی
میخواد از تنت ببُرّه
واسه شیر خسته، موشم
یَلی میشه و میغُرّه
تا بدونن شدی خسته
همه میپَرن به جونِت
تیکه تیکَتو میدزدن
حتی قلب مهربونِت
دیگه تسلیم میشی وقتی
توی گله شُغالا
آشناها رو میبینی
که غریبن دیگه حالا
حتی اونایی که روزی
همه یاور بودن و کس
وقتی افتادی میبینی
که میشن به شکل کرکس
وقتی قیمت شهامت
کمتر از قیمت نونه
وقتی نَقل نقد و سکّهاس
هر شغالی مهربونه
نون تو خون زدن یه عادت
هر حماقتی رشادت
قربونت برم خدایا
تو رو میخوان واسه حاجت
دیگه انگار وقت اونه
از خدا هم با خبر شد
زیر بارون رفت و با عشق
بود و موند و خیستر شد
باید از این منِ خودخواه
مُرد و عاشقونه دل کند
وقت اونه ما نذاریم
که یه دلال بگه دل چند
دلِ بیقرارِ پاک چند
عاشقای سینه چاک چند
مهربونی همزبونی
حتی دلهای هلاک چند
خنده از ته دل چند
تن و جون و آب و گل چند
حتی روزای جوونی
آدمای سادهدل چند
دل بی قرار پاک چند
عاشقای سینه چاک چند
مهربونی همزبونی
حتی دلهای هلاک چند
خنده از ته دل چند
تن و جون و آب و گل چند
حتی روزای جوونی
آدمای سادهدل چند