هایزنبرگ
چهارشنبه, ۱۴ تیر ۱۴۰۲، ۱۰:۵۹ ق.ظ
آفتابی داغ و مغزی که همینجوری خُل است
پرصدا انگار اینجا لانهی قرقاول است
کاش هایزنبرگ دست از صحبت خود میکشید
در جهلن درهمی که فارغ از جزء و کل است
در گلستان، گل به ناز و عشوه معروف است لیک
ظاهراً در عالم ما خار برتر از گل است
در سَرِ هستی تناقضهاست، ریشی پر ز خون
شد، رها د باد اما مویهای کاکل است
گر چه جریان دارد این هستی به دور از فکر ما
برگذشتن از جهان مرگ است و این تنها پل است
میرود لز این جهان گر بوعلی یا حافظ است
میگذارد هر چه دارد گر تکین یا طغرل است
هر چه قاچ زین این دنیا بچسبی با فشار
عاقبت فهمی زمامش کامل از بنیان شل است
۰۲/۰۴/۱۴