پارادوکس
جشنهای غمزده چون سوگواریها
دل بریدن بعد عمری دلسپاریها
دست دادن با دروغ از روی اجبار و
بوسهها با تهنشین آه و زاریها
افتخارِ اکتسابِ کمترین عنوان
جستجوی اعتبار از گَندهکاریها
باجتاقان، دست در دستان و رخ بر رخ
اتحادِ شوم خواهرها و جاریها
صبر با امّید تا جان در بدن مانده
بینتیجه ماندنِ این بردباریها
تکیه بر میراث قبلی با کلنگ و بیل
پاک کردن از زمینها یادگاریها
ذهنها آشفته در درک محبتها
زخمها جای جواب دوستداریها
اختیار حذف انصاف از قوانین و
جبر و زور انتخابِ اختیاریها
سرشکسته از طلوع تازهی خورشید
شاد از تثبیتِ حق شرمساریها
حفر گودالی میان راه ناهموار
بر لبِ حقگو رَدِ آسفالت کاریها
کامیابی از طریق کسب ناکامی
پیشرفت از منظر بیاعتباریها
پیرهای بیخرد در راس قدرتها
حامی نسل جوان در بچهداریها
اضطراب سر زده از بطن آرامش
راحت و آرام سوی بیقراریها
اینچنین پیچیده در دام تناقصها
هاج و واج از سازش ناسازگاریها