چشم به راه
درخت چشم به راه است باغبان آید
و گاو منتظر است آن طویلهبان آید
زنان حامله مشتاق آن که بچهیشان
قدم برون نهد و داخل جهان آید
برای دیدن معشوق باید آن عاشق
به سر بیاید و همراه نقد جان آید
عروس را که به حجله بیاورند و برند
چنین رود بَرِ داماد و آنچنان آید
تلاش و کوشش یک سال برزگر جمع است
که بهر بردن آن سوی قریه خان آید
خوش است حاصل ایام را دهد به رییس
اگر چه رفتن حاصل بر او گران آید
خبر ز یار سفر کرده میرسد آن گاه
که بوی پیرهن از آن دَمِ وزان آید
برای جلوهفروشیِ ثروتاندوزان
جواهر از دل معدن برون ز کان آید
به دورِ پیری و موی سفید جَدّ بزرگ
نشسته تا خبری از نوادگان آید
خلاصه منتظرند عالمی که حادثهای
وقوع یابد و با آن غمی کران آید
خوشا کسی که ندارد به زیر چرخ کبود
امید آن که برایش کسی عیان آید
و یا برای تقاضا و رفع مشکل او
ز ناکجای فلک دستی از نهان آید