گیج
دوشنبه, ۲۷ فروردين ۱۴۰۳، ۰۹:۱۳ ق.ظ
پشت رایانه گیج و مبهوتم
در دلم گاه میکنم خنده
گاه مشتاق و سرخوشم، گاهی
نادم و سر به زیر و شرمنده
کار من پشت میز بودن، آه
کارمندم، صبور و پرطاقت
آب باریکهای است روزیِ من
شکر حق میکنم از این بابت
کارمندم که خستهام از خود
کارمندی که گیجم و هشیار
گاه غمگین و گاه خوشحالم
غرقهام روز و شب در این افکار
در اتاقی نه کوچک و نه بزرگ
روزها رفته است و پیر شدم
بس که یکسان گذشت ساعتها
از شب و صبح و عصر سیر شدم
صبحها ظهر میشود بعدش
عصر و شب، هی مدام در تکرار
زندگی ثابت و ملالآور
چه کنم عادتم شده انگار
افقی باز پیش رویم نیست
نه امیدی به وضع آینده
ارتقاء و تعالی و ترفیع
نیست اصلا به طالع بنده
پشت رایانه همدمم خودکار
کاغذ و گاه شعر پُر دردی
درد دل میکنم فقط با او
که منم آدمم؟ عجب مردی
۰۳/۰۱/۲۷