زوایا

سرکشی به زوایای پنهان کتاب، ادبیات و فرهنگ

زوایا

سرکشی به زوایای پنهان کتاب، ادبیات و فرهنگ

اینجا صفحه ای است برای به اشتراک گذاشتن شعرها و نوشته هایم در زمینه های مختلف فرهنگ و ادبیات، معرفی و نقد کتاب.

آخرین مطالب
نویسندگان

رگش که می گیرد

پنجشنبه, ۳ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۳۵ ق.ظ

فکر می‌کنم هر کاری یک رگ دارد

که برای این که آن کار توسط یک نفر انجام شود

و ادامه پیدا کند

باید رگ‌اش بگیرد.

یعنی چه؟

یعنی این که باید آن کار به دلایل مختلف

اعم از وجود شرایط حسی و جسمی

نرم‌افزاری و سخت‌افزاری

یا به قول قُدما

علت‌های چهارگانه (فاعلی، غایی، مادی و صوری)

یا حتی بیشتر

ایجاد شود

و روی ریل بیفتد.

مثلاً یک وقت برای یک آدم شرایطی پیش می‌آید

که مدام شعر بنویسد.

رگ شعر نوشتن برای این آدم گرفته است.

یا برای یک آدم مدام پیش می‌آید 

که به سفر برود.

یا برای شخصی مدام معامله‌های بزرگ پیش می‌آید.

دیگر انگار این آدم‌ها دست خودشان نیست.

به مرور حتی عادتشان می‌شود

و نمی‌توانند آن کار را ترک کنند.

کاری که آدم‌های دیگر بر سر و کله‌ی خودشان می‌زنند

یک بار انجام‌اش دهند

و برای‌شان میسّر نمی‌شود

آنها رگباری و راحت انجام می‌دهند.

این که چقدر شانس، شرایط، استعداد، فضا و چیزهای دیگر در این اتفاق دخیل باشد

شخص تا شخص فرق می‌کند.

حتی می‌تواند

این گرفتنِ رگ موقتی باشد.

مثلاً شخصی چند سال شعر می‌گوید

و یک‌هو کلاً از وادی ادبیات خارج می‌شود.

یا مدام سفر می‌رود

و بعد رها می‌کند و به خانه می‌چسبد.

یا مدام معامله‌های درشت و پرُسود می‌کند

و ناگهان درش بسته می‌شود.

آدم‌های زیادی بوده‌اند

که تنها در اثر همسایه بودن با یک نفر

به سمت شغل آن شخص کشیده شده‌اند.

یا حتی فقط در اثر یک دیدار اتفاقی

با شخصی به یک وادی خاص کشیده شده‌اند

و رگِ پول درآوردن، شعر نوشتن، سفر رفتن و غیره‌شان گرفته است.

دیگرانی هم بوده‌اند 

که سال‌ها در عرصه‌ادبیات و هنر و کارآفرینی و غیره تلاش کرده‌اند

اما هیچ نتیجه‌ای از خود به جا نگذاشته‌اند.

می‌خواهم بگویم شانس در این مسئله خیلی دخیل است.

فعلاً کاری به تعریف شانس (از دیدگاه‌های مختلف) ندارم.

مثلاً من دیروز رگم گرفت پس از مدت‌ها در سایت گودریدز مرور کتاب بنویسم.

این رگ ول کنم نبود.

شاید حدود چهل مرور کتاب (ریویو) البته اغلب کوتاه نوشتم.

مسئله اصلی در این رگ گرفتن‌ها فرصت شمردن وقت و غنیمت دانستن آن است.

حالا که رگ‌اش گرفته بنویس.

حالا که رگش‌اش گرفته پول دربیاور.

حالا که رگ‌اش گرفته سفر برو.

ممکن است این حالت همیشگی نباشد.

ممکن است ناگهان آن حالت از دست برود.

ما در دنیای اتفاق‌ها زندگی می‌کنیم.

در دنیای چیزهای پیش‌بینی‌ناپذیر.

شاید افرادی در جوامعی باشند

که به حالت (استِیبل) پایدار و پایایی رسیده باشند.

مثلاً این اطمینان را داشته باشند

که اگر کسب و کاری را با شرایط خاصی راه‌اندازی کنند 

به این میزان خروجی دریافت خواهند کرد.

اما شرایط اجتماعی ما که پر از کشاکش و زیر و زبر شدن است

چنین راهی پیش پای‌مان نمی‌گذارد.

ممکن است شرایط ما را به نتیجه‌ی مطلوب برساند

یا نرساند.

اما اگر رساند

و رگ‌اش گرفت

باید تا جایی که می‌توانیم ول‌اش نکنیم.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۸/۰۳
محمد جلوانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی