اشعار ناقص الخلقه
هر شاعری در گوشه گوشهی دفتر یادداشتهای حقیقی و مجازیاش
تعدادی ابیات پراکنده دارد
که قرار بوده است
شعرهای کاملی باشند
و متولد شوند
و زندگی کنند
اما به هر دلیلی ناقص ماندهاند
و متولد نشدهاند.
مثلاً تک بیت یا مصراعی به ذهن شاعر رسیده است.
یادداشتش کرده است
تا سر فرصت بر آن بیفزاید.
یا چند بیتی گفته است
اما آن را کامل نیافته
و باز فرصتی را طلب میکرده
که آن را به حد کمال برساند.
یا حتی شعر کاملی گفته است
اما کیفیت آن را نپسندیده
و انتظارش را از یک شعر خوب برآورده نکرده
و به همین خاطر از انتشار آن صرف نظر کرده است.
بعدها یا فراموششان کرده است
یا دیگر حوصلهاش را نداشته است
یا از حس و حال آن زمان به در آمده
یا به ایدههای نوتر و بهتری دست یافته است
و به هر حال آنها را به بوتهی ناکامی سپرده است.
این مسئله فقط برای شاعران نیست.
نویسندگان
فیلسوفان
فیلمسازان
نقاشان
گرافیستها
و بسیاری دیگر
انبوهی اثر ناقص الخلقه دارند
که منتظرند کامل شوند
و به دنیا بیایند.
معلوم است که این مسئه
به ویژه در کمالگرایان بسیار بیشتر است.
و بر عکس
کسانی که ناسنجیده کارند
و هر هَشَلهفی به ذهنشان میرسد
از انتشارش دریغ ندارند.
منتشر میکنند
و بدان میبالند.
به هر حال دنیای ما دنیای نطفههای بسته نشده است.
بعضی وقتها فرصت لازم است
و بعضی وقتها امکانات.
اما بیشتر وقتها همّت میطلبد
تا نکتهها
تک بیتها
ایدهها
طرحها و اتودها
از زاویهها به در آیند
و برای خود دارای شخصیت مستقل
و ماندگاری شوند.
به دادشان برسید.