زوایا

سرکشی به زوایای پنهان کتاب، ادبیات و فرهنگ

زوایا

سرکشی به زوایای پنهان کتاب، ادبیات و فرهنگ

اینجا صفحه ای است برای به اشتراک گذاشتن شعرها و نوشته هایم در زمینه های مختلف فرهنگ و ادبیات، معرفی و نقد کتاب.

آخرین مطالب
نویسندگان

لش بازی فکری

دوشنبه, ۷ مرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۵۸ ق.ظ

در دریا دو جور می‌شود شنا کرد:

یک جور به این شکل که با هدفی مشخص

مسیری مستقیم را

با رعایت ایمنی

طی کنیم.

در این حالت باید شنا بلد باشیم

توانایی‌های خود را بشناسیم

و از کم و کیف کاری که می‌کنیم با خبر باشیم

چون می‌خواهیم به قسمت عمیق برویم

و احتمالاً با امواج برخورد کنیم

و در صورت داشتن خطا

ممکن است جان‌مان را سر این کار بگذاریم.

روش دیگر هم به این شکل است که به صورت تفریحی

در نزدیکی ساحل

دلی به دریا بزنیم

و شالاپ و شولوپی بکنیم

و در قسمت کم عمق آب‌تنی کنیم.

در حقیقت در دریا لش می‌کنیم.

این کار بیشتر حکم تفریح دارد

و حتی اگر شنا بلد نباشیم هم امکان خطر بسیار کم است.

با این حال در حالت موّاج بودن دریا اصلاً پا درون آب نمی‌گذاریم.

در عالم فرهنگ و فکر و مطالعه

و ماجراجویی عقلانی

و برخورد با چالش‌های خردورزانه نیز

مثل مثال بالا دو نحوه‌ی برخورد می‌توانیم داشته باشیم:

یک حالت به صورت حرفه‌ای

با برنامه‌ریزی

در مسیری مشخص

برای رسیدن به هدفی خاص

و حالتی دیگر

به صورت تفریحی و خوش‌گذرانه

هر نوشته

متن

اثر ادبی و هنری

فیلم

صوت

و ...

که به دست‌مان رسید

و حس خوبی به آن داشتیم

یا احساس کردیم به دل‌مان می‌نشیند

در برنامه‌ی خود قرار دهیم

و به همان حس خوب

و احتمال دریافت اطلاعات مفید

اما پراکنده و غیر هم‌جهت

دل خوش کنیم.

در حقیقت این کار یک لش‌بازی فکری است.

قصد قضاوت ندارم

و نمی‌گویم یکی از این دو حالت خوب است و دیگری بد.

هر کس می‌تواند سلیقه‌ای داشته باشد

و نحوه‌ای از برخورد را برای خودش انتخاب کند.

مسلم است که نحوه‌ی اول سخت‌تر است

و نتیجه‌بخش‌تر

اما هیچ اجباری هم برای انتخاب آن وجود ندارد.

من برای خودم در عالم مسائل فکری

فرهنگی

خواندن و نوشتن

و جمع‌آوری دانش و اطلاعات

سعی بلیغ داشتم که روش اول را طی کنم.

سال‌های سال.

نمی‌دانم چقدر موفق بودم

اما این را می‌دانم

که کوشش‌ام در این جهت بود.

اما مدتی است که به روش دوم روی آورده‌ام.

نه این که این روش را انتخاب کرده باشم.

می‌شود گفت مجبور به انتخاب‌اش شده‌ام.

در حقیقت زمام زندگی فکری‌ام از دستم خارج شده است.

مانند کشتی بی‌بادبانی هستم

که به هر جا می‌رود.

ناخدای این کشتی که ذهن من است

آن قدر آشفته و خسته است

که از هدایت کشتی غافل است

یا توانایی راهبری آن را ندارد.

کشتی را به امان خدا رها کرده است.

کشتی در کشاکش توفان‌ها گرفتار است.

هر لحظه این کشتیِ فکر و اندیشه

با برخورد با موج تازه‌ای به طرف دیگری می‌رود.

امواج منحرف کننده زیاد و قوی هستند.

ناخدا بارها سعی کرده است بر امواج غالبه کند

و مسیری را که او را به مقصد می‌رساند طی کند

اما خود مسیر هم گم شده است.

همین که از سلامت خود مطمئن باشد

و نگذارد کشتی غرق شود

هنر کرده است.

این احوال مختص من نیست.

احساس می‌کنم افراد زیادی در روزگار ما دچار این حال شده‌اند.

روزگار عجیبی است

کسی نمی‌داند چه خواهد شد.

برنامه‌ریزی کار مهملی می‌نماید

چون حتی کسی از فردای خودش هم خبر ندارد.

در مهی غلیظ حرکت می‌کنیم

و به شانس خودمان اتکا کرده‌ایم.

امید هنوز کورسویی می‌زند

اما نمی‌تواند راه را روشن کند

یا به زانوها قوت دهد.

تا کی خورشید بدمد و راه روشن شود

خدا عالم است.

کاش هر چه زودتر ...

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴/۰۵/۰۷
محمد جلوانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی