اقتدا به بلاهت 1
پیروان باب و بهاء از چه کسی پیروی می کنند؟ (بخش اول: معرفی منابع)
آزادی اندیشه و انتخاب از جمله مباحثی است که امروزه در ارتباط بین فرهنگ ها، بسیار محوری و دارای پتانسیل به چالش کشیدن ایدئولوژی ها و ادیان و عقاید مختلف می باشد. هنگامی که از سست بودن اندیشه یا روش و منش غیر منطقی و غیر اصولی فرقه یا گروهی سخن به میان می آید فورا قضیه ی آزادی اندیشه و انتخاب مطرح می شود:
- آقا جان! دوست داشتم این مسلک را انتخاب کنم به کسی هم ربطی ندارد. الآن زمانه آزادی اندیشه و انتخاب است. این کمترین حق را هم از ما می گیرید؟
در روزگاران اخیر این مطلب علی الخصوص در برخورد با فرقه ضاله بهائیت و حمایت از پیروان آن بسیار مطرح می شود.
- اگر شما آنها را یک فرقه ی منحرف و استعماری می دانید آنها به دبن خود معتقد و پایبندند. بهتر است بگذاریم هر کس انتخاب خودش را داشته باشد. آنها پیامبر و کتاب و عقاید و مناسک خود را دارند. بسیار هم آزاد اندیش و خوش خلق و مهربان(؟) هستند. بعضی از آنها نسل های طولانی به این دین ایرانی(؟) اعتقاد و باور داشته اند و با آن بزرگ شده اند. آیا نوزادی که پدر و مادرش بهائی هستند به صرف اعتقادی که به ارث برده است باید از خدمات اجتماعی محروم شود؟
لازم به ذکر است مغالطه ای که انجام می شود در همین آزادی عقیده و اندیشه است. مسلم است سعادت انسان ها تنها در داشتن اعتقاد نیست بلکه در اعتقاد داشتن به امور پسندیده و بر مبنای صحیح و عقلانی است. به این نکته (خصوصا پیروی از دین آباء) در موارد مختلف در آیات نورانی قرآن کریم نیز اشاره شده است.
هنگامی که ما از اندیشه ی ابلهانه شخصی که بازیچه اوهام خود و یا عروسک خیمه شب بازی بازیگردان پشت صحنه ای شده است که باعث آلوده شدن منابع زلال وحیانی می شود حمایت کنیم و برآن معتقد گردیم، علاوه بر آن که خود را مضحکه خاص و عام کرده ایم در حقیقت از حقیقت انسانی خود عدول کرده ایم. وقتی مُهر پیروی از شخصی ابله و بیچاره بر پیشانی انسانی بخورد مسلم است که در بهترین حالت خود او نیز می خواهد به پیروی از مقتدای خود به شخصی بیچاره و ابله تبدیل شود.
جالب اینجاست کسانی که از فرقه های ضاله ای مانند بهائیت و پیروان آنها حمایت می کنند و سخنان و اعمال از بیخ و بن ابلهانه ی سردمداران آنها [1]را توجیه می نمایند در بررسی دین اسلام و مذهب حقه تشیع مو را از ماست می کشند و معارف نورانی آن را با دقت میکرومتری مورد مداقه قرار می دهند که البته چه باک؟ هر چه بیشتر به این کار بپردازند نورانیت این معارف بیشتر پراکنده خواهد شد و عطر آن فضای خفه و مه گرفته دنیای امروز را بازتر خواهد ساخت.
برای روشن شدن ذهن خوانندگان گرامی نسبت به جعلی بودن و گمراهی فرقه ضاله بهائیت و در نتیجه پیروان بهائی و ازلی و غیره ی این فرقه اشاره ای به سندی تاریخی می نمائیم که مناظره چند نفر از علمای شیعه با حضرت باب(!) است.
این مناظره در چند کتاب از جمله ناسخ التواریخ، روضه الصفای ناصری، قصص العلمای تنکابنی، مفتاح باب الابواب وبرخی منابع واسناد دیگر نقل شده است و تاکنون کسی وقوع آن را رد نکرده است. [2]منبع نقل ما کتاب قصص العلمای مرحوم میرزا محمد تنکابنی [3]است. کتاب قصص العلما شامل زندگی 154 تن از علمای شیعه قرن چهارم تا سیزدهم هجری قمری است که دارای اطلاعات ذی قیمتی از زندگی علمای شیعه و روابط بین آنها و وقایع اتفاق افتاده در دوران زندگی ایشان دارد.
[1] - در مورد عدم تعادل روانی و خبط دماغ باب و خلاصه وقایع زندگی او مراجعه کنید به کتاب گذری بر فرقه بهائیت از منبع زیر:
http://linkdin.ir/url/879
[2] - جهت کسب اطلاع از کتاب ها و اسناد دیگر مراجعه کنید به مقاله آقای حسن مرسلوند در مجله گنجینه اسناد، سال سوم، دفتر چهارم، صفحه 14-19.
[3] - محمد بن سلیمان الطبیب بن محمد رفیع بن عبد المطلب بن علی تنکابنی، فقیه، رجال شناس، ادیب و پژوهشگر شیعی ایرانی، در سال 1234 یا 1235 هجری قمری در تنکابن به دنیا آمده و در 28 جمادی الثانی سال 1302 ه. در گذشته و در قریه سلیمان آباد که آباد کرده پدرش میرزا سلیمان بوده، مدفون گردیده است. جهت اطلاعات بیشتر در مورد ایشان، کتاب قصص العلما و دیگر آثارش مراجعه کنید به مقدمه کتاب قصص العلما، نوشته ایشان، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، انتشارات علمی و فرهنگی،چاپ دوم، تهران، 1386.