طنز علمائی
(نگاهی به کتاب «عقاید النساء یا کلثوم ننه» نوشته آقا جمال خوانساری از علمای اصفهان در دوره صفویه)
دین از جمله مقولاتی است که با زندگی و روحیات و افکار عموم مردم (عارف و عامی – خواص و عوام) سر و کار دارد. از آنجائی که بسیاری از مردم از داشتن دانش و مطالعه گسترده و در نتیجه شناخت درست نسبت به مقوله های دینی برخوردار نیستند، احتمال ایجاد انحراف در دین بسیار زیاد بوده و هر آن انتظار می رود مردم تحت تأثیر سخن دیگران و یا علایق و سلایق خود (آگاهانه یا ناآگاهانه) مقولات دینی را تحریف و بر ذهنیات خود منطبق نمایند. در اینجاست که وظیفه ی علمای ربانی و دین شناسان آگاه و شجاع، بارز و ظاهر می شود تا با دانش و تقوایشان جلو انحرافات را بگیرند و مانع از ورود خرافات و عقاید سست و بی پایه به مرزهای مقدس دین شوند. علمای شیعه در طول تاریخ از راه های گوناگون به ایفای وظیفه خود در این نقش پرداخته اند. با به نگارش درآوردن کتب، مقالات و چاپ نشریات، ایراد سخنرانی های آگاه کننده و بیان مستدل و گاه مبارزه مستقیم عملی با خرافات و بدعت ها، سعی در مصون نگه داشتن اصل و ریشه دین از تعرض انحرافات داشته اند. اما در طول زمان بسیار مشاهده شده است با اینکه احکام مسئله ای در پذیرش و یا رد مقوله ای از موضوعات مربوط به دین نزد علمای اعلام بارز و ظاهر بوده است اما عوامزدگی اجتماع باعث شده است که طرز فکر صحیح از سطح جامعه دور بماند و حتی به صف کشیدن برخی از عوام نادان در مقابل علما منجر شود. به عنوان فقط یک نمونه می توان به علامه سید محسن امین عاملی اشاره نمود که با نگارش کتاب «عزاداری های نامشروع» و دیگر آثار خود سعی در خرافه زدائی از شعائر نورانی عزاداری برای سیدالشهدا علیه السلام نمود و تا پایان عمر آماج تهمت ها و حمله ها و اذیت و آزار فراوان مردم نادان قرار گرفت.
در اینجاست که بعضی از علما راه های دیگری اندیشیده اند و از فکر خلاق خود برای نفوذ هر چه بیشتر و بهتر در ذهن و روح مردمان بهره گرفته اند تا پلیدی و سفیهانه بودن بدعت ها را به رخ آنها کشیده و تلنگری به ذهن آنها بنوازند بلکه دست از این عقاید خود بردارند. از جمله این شخصیت ها می توان به یکی از علمای اصفهان در دوره صفویه به نام آقا جمال خوانساری اشاره نمود که سعی کرد با استفاده از زبان طنز، خرافات و عقاید بی پایه و اساسی را که بین مردم زمانه اش رواج داشت به سخره و ریشخند بگیرد. عقاید بی پایه ای که گاه تبدیل به اصول دین و جایگزین آنها شده، به عنوان تابوهایی تخطی ناپذیر شناخته شده، زندگی مردمان را تحت تأثیر خود به بی راهه کشانده بود.
عقایدالنساء یا کلثوم ننه[1] قدیم ترین کتابی است که دربارة اخلاق وآداب و رسوم زنان عامی ایران نوشته شده،این کتاب در دوره صفویه و به زبان فارسی نوشته شده است. محمدبن حسین خوانساری معروف به آقا جمال خوانساری یا آقاجمال اصفهانی در خوانسار زاده شد، در اصفهان زیست و همانجا درگذشت و در تخته فولاد به خاک سپرده شد. تاریخ وفات او را 1125 قمری گفتهاند. او هم دوره علامه مجلسی و علامه میرزا شیروانی بوده است. آقاجمال از خانواده ای مذهبی و از بزرگان دین و فقیهان نامدار زمان خویش بود. او نزد پدرش علامه خوانساری معروف به استاد الکل فی الکل و دائی خود محقق سبزواری، صاحب ذخیره، که هر دو از بزرگان علما و فقهای زمان بودند فقه و اصول و حکمت و دیگر دانشها را آموخت و یکی از محققان، علما و فقهای نامی و بزرگ زمان شد، چنانکه مرجع گروهی از علمای هم زمان خود گردید.
آقا جمال کتابهای بسیاری در علوم دینی و فقه نوشته است ولی در کمتر منبعی کتاب عقایدالنساء جزء آثارش ذکر شده و ظاهراً خود او نیز نامش را بر کتاب ننوشته که به نظر برخی (علی بلوکباشی، کتاب نقد و نظر) شهرت او در فقه و اصول و مرجع تقلید بودنش و همچنین بیارزش بودن چنین کتابی نزد مردم آن زمان میتواند دلیل آن باشد؛ هر چند که آقاجمال در میان ایرانیان به شوخطبعی و بذلهگویی معروف بوده و چندین روایت در این زمینه از او ذکر کردهاند.
آقا جمال خوانساری کتاب خود را به شیوه و مانند یک کتاب فقهی (تا حدودی شبیه توضیح المسائل امروزی) و با ابوابی متناظر با آن به نگارش درآورده است. این کتاب بر اساس فتاوی علمائی است که در حقیقت تعدادی خاله خانباجی هستند و با قرار دادن اصطلاحات فقهی در دهان این افراد علاوه بر ایجاد فضای طنز و خنده نشان می دهد که چگونه برخی از این خرافات به راستی جای حلال و حرام خدا را گرفته اند. به عنوان مثال در مقدمه کتاب در نام بردن از اسامی علما و فضلا و فقها و فضیلت آنها آمده است:
«بدانکه افضل علمای زنان پنج نفرند: اول بیبی شاه زینب، دوم کلثوم ننه، سوم خالهجانآقا، چهارم باجی یاسمن، پنجم دده بزمآرا. و آنچه از اقوال آنها به دست بیاید، نهایت وثوق دارد و محل اعتماد است؛ و به غیر از این پنج نفر، بسیاری نیز هستند که ذکر آنها موجب طول کلام میشود. بدانکه هر زنی که سنی داشته باشد و پیری و خُرافت او را دریافته باشد، دیگران به افعال او وثوق تمام دارند و هر زنی که خلاف فرمودة ایشان کند آثم و گناهکار باشد.»
کتاب شامل یک مقدمه، شانزده باب و خاتمه است که بابهای آن عبارتند از: در بیان غسل، وضو و تیمم، در بیان نماز، در بیان روزه، در بیان نکاح، احکام شب زفاف، احکام و اعمال زاییدن زنان و ادعیه وارده درباره زائو، در بیان حمام رفتن، در بیان سازها و افعال آنها، در بیان معاشرت زنان با شوهران خود، در بیان مطبوخاتی که به نذر واجب میشود، در بیان تعویذ به جهت چشم زخم (دعایی که به گردن یا بازو میبندند تا دفع چشم زخم و بلا کند)، در بیان محرم و نامحرم، در بیان استجابت دعا، در بیان آمدن مهمان، در بیان صیغه خواهر و برادر خواندگی و چیزهایی که بعد از خواهر خواندگی برای یکدیگر میفرستند. خاتمه کتاب نیز در بیان ادعیه و اذکار متفرقه و آداب کثیرالمنفعه است.
برخی از مطالب رساله، عقاید و رسومی هستند که مردمِ همزمانِ نویسنده ی رساله، یعنی مردم زمان پادشاهی صفویان به آن باور داشتهاند و آنها را در زندگی خود به کار میبردهاند و امروز هم که نزدیک به سیصد سال از آن زمان میگذرد، هنوز برخی زنان سنتی ایران به آن پایبندند و آنها را همان گونه که پیشینیان به کار میبستهاند به کار میبرند اما بعضی دیگر از مطالب رساله از معتقدات و رسوم مردم نبوده و نویسنده برای ریشخند کردن زنانی که در کارهای دینی دخالت می کنند و اعتقادات و عادات خرافی خود را با دستورهای دینی میآمیزند و به آنها رنگ مذهبی میدهند، آنها را نگاشته و در زمرة عقایدالنساء جا زده است.
در پایان بی مناسبت نیست نظر رهبر انقلاب را نیز در مورد این کتاب و روش نگارش آن بدانیم:
به گزارش مشرق[2] حضرت آیت الله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی در رابطه با کتاب کلثوم ننه نوشته آقا جمال خوانساری اظهار نظر کردند و فرمودند: «مسئله دیگر، مبارزه با خرافات است. در کنار ترویج و تبلیغ معارف اصیل دینى و اسلام ناب، باید با خرافات مبارزه کرد. کسانى دارند روزبهروز خرافات جدیدى را وارد جامعه ما مىکنند. مبارزه با خرافات را باید جدى بگیرید. این روش علماى ما بوده. مرحوم آقا جمال خوانسارى، عالم معروف، مُحشىّ شرح لمعه که حاشیههاى او را در حواشى شرح لمعههاى قدیم دیدهاید - نمىدانم حالا هم چاپ مىشود یا نه- پسر مرحوم آقا حسین خوانسارى (که پدر و پسر از علما و برجستگان تاریخ روحانیت شیعهاند) سیصد سال پیش براى اینکه خرافات را برملا کند، کتابى به نام «کلثوم ننه» را نوشت، که الان هست. بنده چاپهاى قدیمش را داشتم و اخیرا هم دیدم مجددا چاپ شده است، که چاپ جدیدش را هم براى من آوردند.
ایشان با زبان طنز، معروفترین خرافات زمان خودش را به زبان فتواى فقهاى زنان درآورده و مىگوید زنان پنج فقیه بزرگ دارند! یکىاش، کلثوم ننه است! یکى، دده بزمآراست! یکى، بىبىشاه زینب است! یکى، فلان است. آن وقت از قول اینها مثلا در باب محرم و نامحرم، در باب طهارت و نجاست و در باب انواع و اقسام چیزها، مطالبى را نقل مىکند. یعنى عالم دینى به این چیزها مىپردازد. ما خیال مىکنیم اگر با یک مطلبى که مورد عقیده مردم است و خرافى و خلاف واقع است، مقاومت کردیم، بر خلاف شئون روحانى عمل کردهایم؛ نه، شأن روحانى این است.»