بازار شریعتی خوانی
نگاهی به علل استقبال داغ از بعضی سخنرانان و نویسندگان
بارها شنیده ایم فلان خطیب دهَن گرمی دارد و یا فلان سخنران حرف هایش به دل می نشیند یا به قول حافظ آنی دارد که توجه دیگران را به خود جلب می کند و بندة طلعت خود می نماید. آیا آنان قدرت و محبوبیت خود را برای سخنور و نویسندة قابل شدن با کتاب خواندن و تمرین کردن به دست آورده اند؟ یا این که به شانس و اقبال و استعدادهای نهفتة خدادادی خود بسنده کرده اند؟
چرا بعضی از گویندگان (خطبا) یا نویسندگان در یک جامعه گل می کنند؟ با این که در مقایسه با همکاران یا هم صنفانشان حتی ممکن است چه از لحاظ مرتبة علمی، چه از نظر هنر و فنون ارائة مطلب یا به روز بودن و غیره پایین تر هم باشند. اما باز هم بیشتر در دل مردم جای دارند و بیشتر مورد استقبال قرار می گیرند.
مسلماً تمرین و مطالعه حتی برای آنان که استعداد خدادادی هم دارند لازم و گارگشا و راهنماست و باعث موفقیت بیشتر آنان می شود. اما آیا آنها از این راه ها محبوبیت و شهرت کسب کرده اند؟
تجربه ای که خود من از قرار گرفتن در معرض گفته ها و نوشته های چند سخنران مشهور کشور را دارم برایتان بازگو می کنم شاید بتوانیم اصول یا قواعدی برای این اتفاق بیابیم. پیشاپیش عرض کنم که اگر در این متن لحن منتقدانه یا خرده گیرانه ای مشاهده می شود صرفاً جهت روشن شدن ذهنیت و دیده های خودم است و خدای ناکرده هیچ قصد توهین یا اسائة ادبی ندارم.
یکی از بزرگ ترین و مشهورترین شخصیت های کشور ایران در دوران معاصر که حداقل دو نسل را به شدت تحت تأثر افکار و گفتار خود قرار داد و هم گفتار سخنرانی هایش و هم متن مکتوب و پیاده شده آنها هزارها بلکه میلیون ها بار مورد نشر و تکثیر قرار گرفته است مرحوم دکتر علی شریعتی است. پیش از آن که به شنیدن آثار شریعتی روی بیاورم تحت تأثیر گفته های دیگران و شهرت فراگیر ایشان جایگاه ویژه ای از سخنوری برایشان قائل بودم که البته هنوز هم هستم. یادم نمی رود زمانی که برای اولین بار صدای ضبط شدة ایشان را شنیدم به شدت جا خوردم. چرا؟ چون صدایی که می شنیدم با آنچه تصور می کردم بسیار متفاوت بود. با حفظ احترام تمام برای ایشان یک صدای زیر تقریباً نارسای جیغ جیغو شنیدم که گاهی نمی شد تشخیص داد که چه می گوید. جالب است بعد از آن علت استقبال جوانان و موفقیت ایشان را در سخنرانی، به خوش قیافه بودن، خوش تیپ بودن و مسائلی اینچنین نسبت می دادم که باز هم این کونه نبود. دکتر شریعتی چنان که در عکس هایشان کاملا مشهود است سری کم مو داشت. در کتاب طرحی از یک زندگی نوشته همسر گرامی ایشان تصویر گذرنامه ایشان ثبت شده که در آن قد ایشان 167 سانتی متر قد شده است و به همین نحو تک تک گزینه ها رد شد. در مورد مرتبه علمی ایشان و خدشه هایی که از طرف بزرگان به نظراتشان وارد شده بدون قضاوت می گذرم.
از استاد محمد تقی جعفری که تا کنون نه تنها از صدای پرلهجه و نامفهوم بلکه حتی از کتاب های ایشان هم نتوانسته ام طرفی بر بندم می گذرم.
استاد الهی قمشه ای با لحن و صدایی زیر و سر بی مویی که خود شاهدید. ایشان نیز کوتاه قد هستند. معمولاً در سخنرانی های خود خط خاصی را دنبال نمی کنند و به صورت جریان سیال ذهن هر شعر و داستان و حکایت دل انگیزی که مخاطب را خوش می آید به دنبال هم ردیف می نمایند.
مرحوم کافی بلبل منابر وعظ و روضه صدایی گیرا داشت. در حرف هایش هم از لطیفه و مطایبه زیاد بهره می برد اما مرتبه علمی دینی بالایی نداشت و سخنرانی هایش در حد همان روضة سنتی باقی مانده بود و با ارائة مطالب احیاناً تکراری، غلو آلود و با منابع ضعیف چنان نبود که پس از این همه سال هنوز مخاطب آن هم مخاطب جوان داشته باشد.
اطالة کلام نمی کنم موارد اینچنینی زیاد می توان یافت. در تحلیلی شخصی که از رفتار و گفتار این عزیزان داشته ام چند نکته یافته ام که شاید تا حدودی پرده از این مسئله بردارد و نه تنها علت موفقیت ایشان را روشن تر کند بلکه به کسانی که در این مسیر راه می پیمایند یاری برساند.
ادامه دارد