توبه
تا کی از قدحنوشی، مست و رو سیَه باشم؟
سرفکنده و نادم از غم گنَه باشم؟
ساغر از پی ساغر گیرم از کف ساقی
شنگ و بیخود و مدهوش، روز و سال و مه باشم؟
وقت آن شدست اکنون تا کنم دگر توبه
در ادامه عمرم، پاک و سر به ره باشم
رسم توبهکاران را نصب عین خود سازم
حیف آدمی چون من، کاینچنین تَبَه باشم
وقت گل ننوشم می، رقص و پایکوبی را
از سرم بیندازم، زیرِ پا چو کَه باشم
از لب پریرویی بوسهای بنَستانم
ترشرو ز دیدار هر چه روی مَه باشم
همچو ارث بابایم مال وقف را بخورم
روز و شب به دنبال مال مُشتَبَه باشم
تا شود به خلق الله ظلم و غم روا دارم
زورگو و یکدنده همچو پادشه باشم
در صف کلُفتیِ نان از همه جلو بزنم
چون که وقت کار آید، من همیشه تَه باشم
بیکفایتی ورزم، در کمال بیشرمی
بعد از آن به دنبال آفرین و بَه باشم
بار خویش را بندم با گرفتن رشوه
رشوهدِه به بالادست، یا که گَه به گَه باشم
هر چه بینم آبادان در خرابیاش کوشم
بیامان و ویرانگر همچو یک سپه باشم
وای من چنین چیزی در شئون چون من نیست
دیر و دور باد از من کاینچنین بُلَه باشم
آخر این چه بیعقلی است تا به اسم دینداری
مرتکب به این اعمال از سر سَفَه باشم؟
با چنین روش توبه، بدتر از هزاران فسق
توبه گر کنم زینسان، سرنگون به چَه باشم
توبه کردن من گر در کلاهبرداری است
در تمام دورانها بِه که بیکُلَه باشم
#محمد_جلوانی