سخت ترین کار دنیا
سختترین کار دنیا چیه؟
جوابهایی به این سؤال داده شده.
شاید معروفترینش کار در معدن باشه
اما سؤال من درباره سختترین شغل دنیا نیست
بلکه منظورم سختترین کار هست.
مثالهایی میزنم تا منظورم روشنتر بشه:
شاید یکی بگه سختترین کار دنیا به خاک سپردن عزیزان هست
یا کشتن یک آدم بیگناه در حالی که میدونیم بیگناهه
یا چیزهای دیگهای که بیشتر به مرگ و زندگی و رنج انسانها یا ظلمهایی که به اونها میشه مربوطه.
در اساطیر یونان یک شخصیت اسطورهای به نام سیزیف هست.
سیزیف به خاطر فاش کردن راز خدایگان مورد محاکمه قرار میگیره.
قرار میشه مجازات سختی به اون داده بشه. سیزیف محکوم میشه تخته سنگی را به دوش گرفته
و تا قله یک کوه حمل بکنه،
اما همین که به قله میرسه، سنگ به پایین میغلته و سیزیف مجبوره دوباره این کار را انجام بده و سنگ را به نوک قله ببره.
این کار بینهایت بار ادامه خواهد داشت.
این کار بارها و بارها اتفاق میافته و هیچ وقت تمومی نداره.
انجام این کار بیحاصل و تکراری مجازاتی بس سخت و صعب برای سیزیف است.
این سختی به خاطر تکرار نیست بلکه به خاطر بیمعنی و بیهدف بودن این کاره.
نه تنها برای سیزیف بلکه برای هر کسی چنین چیزی سخت و تحملناپذیره.
کامو کتابی درباره این اسطوره نوشته و درموردش بحث فلسفی کرده.
کامو معتقده این کار به پوچی منجر میشه؛ همون نیهلیسم.
چیزی که انسان روزگار ما به اون مبتلا شده.
بعد از پوچی، بیانگیزگی، بعدش ملال و بعدش افسردگی سراغ انسان میاد.
پادزهرش هم معنابخشی به زندگیه.
این معنابخشی خودش خیلی بحث داره اما در کل باید گفت بعضی وقتها یک چیز خیلی کوچیک باعث بیرون اومدن از این تسلسل کشنده سیزیفوار و برگشتن به زندگی سالم و بیملاله.
لازم نیست همه آدمها دنیا را تکون بدن تا نشون بدن آدمهای مفیدی هستن و اینجوری به زندگیشون معنا بدن.
گاهی شاید فقط یک کار ظاهراً بیارزش جایگاه ما را در زندگی معنا میکنه.
مثلاً یک کار ساده مثل غذا دادن به گنجشکها ممکنه کلی معنا و به دنبال اون شادی و سرزندگی برای ما به ارمغان بیاره.
همین که بدونی تعدادی گنجشک هستند که هر روز منتظرن تو براشون دونه بریزی و اونها بیان و بخورن،
دنیایی از ارزش با خودش داره.
یا این که بتونی سنگ صبور دیگران باشی
و به حرفشون گوش بدی و باهاشون همدردی کنی.
یا خیلی کارهای دیگه که حتی به عنوان یک کار دیده نمیشن.
البته آدمها افکار و رفتار متفاوتی دارند.
ممکنه برای بعضی که توانایی کارهای بیشتر و بهتری دارند این کارها معمولی و بیارزش به نظر بیاد
چون میتونن کمکهای بیشتری به دیگران بکنند و تأثیر بسیار بیشتری در جهان اطرافشون داشته باشن.
خوب، دستشون درد نکنه.
کسی جلوشون را نگرفته.
این گوی و این میدان.
بیار آنچه داری ز مردی و زور.
ما هم سپاسگذارت هستیم.
اما در کل حرفم اینه که خیلی در بنده حجم کار نباشید،
بیشتر به فکر نفس کار باشید.
این که اون کار چقدر میتونه زندگی شما را رنگینتر بکنه،
شما را سرزنده نگه داره
و با معنایی که به گذران عمرتون میده
شما را از ملال و افسردگی دور نگه داره.
حتی اگه میتونید کارهای خیلی بزرگ با سود بالا انجام بدید
و همه دنیا را گلستان کنید از کارهای کوچیکِ مفید غافل نشید.
ممکنه همون کار که از نظر ما خیلی کوچیک و بیاهمیته از اون کار بزرگه، تأثیرش خیلی خیلی بیشتر هم باشه اما ما نمیدونیم و نمیفهمیم.