میکده جان
پنجشنبه, ۴ خرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۴۶ ب.ظ
بر میکدهی جان من از عشق تبی هست
شبها چو رسد محفل و بزم طربی هست
نان خشکی اگر بر سر سفره است ببخشای
بر این که کنارش می و آب عنبی هست
ما بر سر شوقیم و غمی نیز نداریم
این راه گزیدیم که حتماً سببی هست
ابرو که اشارات برساند به دل از یار
ما را به وفا راهنمون سوی لبی هست
بیمایه فطیر است ولی همت اگر هست
آخر به نتیجه برسد گر طلبی هست
مستیم ولی حرمت ساقی است مسلّم
در محفل ما راه به شرط ادبی هست
آشفته و گمکرده ره و مست و خرابیم
ما را ولی از عشق تو اصل و نسبی هست
۰۲/۰۳/۰۴