کانون خانواده
سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۱۸ ق.ظ
دارم یه حسّ زیبا، یه حسّ فوق العاده
حسّی پر از تناقض در عین حال ساده
در اوج ابرهایم، پا بر زمین محکم
چون رهگذار در باد، چون عابر پیاده
در راحتی و مشکل، گاه این طرف، گه آن سو
سرخوش از این تفاوت، مستم بدون باده
در کاخ آرزوهام، گه شاد و گاه غمگین
گه چون گدا و گاهی مانند شاهزاده
نه ترسی از تلاطم، نه بیم موج دریا
نرمم ولی ز سفتی، فولاد آبداده
از زندگی نصیبم نان بخور نمیری است
نه سود بیکرانی، نه سوء استفاده
این حسّ فوق العاده گردد نصیب آن که
دارد محبّتی در کانون خانواده
گفتم برایت این را با سادگی بدین شکل
یک شعر بیتکلف، نامهی سرگشاده
۰۲/۰۳/۱۶