وصف گل
يكشنبه, ۱۲ آبان ۱۴۰۴، ۰۸:۴۲ ق.ظ
در وصف یک گل
شاعر دلاش شکست
از پنجره گذشت
از کوچهها گذشت
از شهرها گذشت
جامی از اشک خود
بر آسمان پاشید
اصلاً قلم نداشت
شعری دگر نوشت
از لای یک کتاب
یک نقطه را گرفت
بر چشم خود گذاشت
برگشت پشت میز
آن گاه پشت میز
یک سفره چید و هم چنان
بیآن که یادش برود
به مهمان خود تعارف کرد
از نقطهای که از لای یک کتاب کنده بود
قدری بچِشَد
خواست به آشپزخانه
یا جایی دیگر برود
مهمان که نگران شد
لبخندی زد و گفت:
«آب میآورم
چای میآورم
شعر میآورم
مخلوط کن، رفیق!»
امرداد 1397
۰۴/۰۸/۱۲