سوگنامه
پنجشنبه, ۲ شهریور ۱۴۰۲، ۰۹:۰۵ ق.ظ
در تسلای دل یک دوست
در سوگ از دست دادن همسر گرامیاش
دوباره سر زده از گوشهای غمی دیگر
دوباره خیمه گشوده است ماتمی دیگر
دوباره رخت کشیده فرشتهای ز زمین
که بال و پر بزند سوی عالمی دیگر
پرید از قفس و جا گذاشت محبس تن
بشوی پیکر او را به زمزمی دیگر
فتاد زلزله در جان دوستان، ای وای
مگر خراب شد و زیر و رو بمی دیگر؟
که یار دوستتر از جان بود، چو رفت از دست
چگونه باز رسد یار و همدمی دیگر؟
هزار داغ به دل بود، علاج سود نداشت
خبر کنید طبیبی و مرهمی دیگر
همیشه پشت فلک پُر خَم است و این ماتم
فزود بر خم افلاکیان خمی دیگر
مسیحوار کشیدیم روح را به صلیب
کنون که خفته به گلزار مریمی دیگر
ببند بار سفر را به فکر رفتن باش
که آدمی نبود آگه از دمی دیگر
۰۲/۰۶/۰۲