سرچشمه ها
چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۴۰۲، ۰۸:۲۴ ق.ظ
سرچشمهها خشکید گلبرگها پژمرد
باد خزان آمد روح زمان را خورد
خواهان آزادی بودیم و او از غم
با منطقی بیجا ما را ز خود آزرد
ما غرقه و چشمان بر یاری او لیک
تنها گلیم خویش از آب بیرون برد
آغوش ما باز و خالی ز خوشحالی
از روی ناکامی خنده به لب افسرد
نسلی پر از عقده ماندیم و پر غصه
نسلی که از خود هم حالش به هم میخورد
گر ریشه در خاکیم باید که راه افتیم
گر ریشهها گَردند لخت و خمیر و خُرد
در انتظاری دور پیدا نشد منجی
آن تکسوار عشق اسب سفیدش مرد
۰۲/۰۷/۱۲