دلم
دوشنبه, ۲ بهمن ۱۴۰۲، ۰۸:۲۰ ق.ظ
پاسبانی میکنم از زندگانی دلم
خوردهام از بس غم دور جوانی دلم
سالها سرگرم جمع پول بودم، وایِ من
تا رِسَم بلکه به خواهشهای آنی دلم
راز دل را کس نفهمید و مرا یاری نکرد
چون که بودم لال و گنگ از بیزبانی دلم
دل ولی پی بُرد بر اندیشهی پوشیدهام
مرحبا بر این فنون ذهنخوانی دلم
روح من هم بیخبر بود از دلم اما دلم
آنقدَر کردش کمک تا گشت ثانی دلم
تن شده پیر و دلم مانده جوان بر عکس آن
کاش میشد تن جوان از مهربانی دلم
من که یاری جز خدا در زندگی نشناختم
عاقبت گشتم خودم دلدار جانی دلم
کردهام بیرون هر آنچه بود در دل ناپسند
تا شود نوروز با خانه تکانی دلم
۰۲/۱۱/۰۲