آه
چهارشنبه, ۴ بهمن ۱۴۰۲، ۰۷:۳۴ ق.ظ
وقت بسیار است اما زندگی کوتاه
راه بسیار است اما انتهایش چاه
شب رسیده باز و چشمت بسته خیلی زود
باز خواهد شد ولی با ضربهای ناگاه
خسته و تنها، ملول، افسرده و بیحال
ماندهای در لاک خود بییار و بیهمراه
روی لبهایت نشسته ذکر داد ای داد
میکشی با هر نفس از عمق قلبت آه
خواب از چشمت فراری در دل شبها
سر به سوی آسمان در گفتگو با ماه
با نوای نغمهای که بر لبت داری
راز دل را آشکارا میکنی گهگاه
از خودت میپرسی آخر با چنین اوضاع
میشود آیا شوم از وضع خود آگاه؟
کاش بودم نرم و پرّان چون پری در باد
یا که جاری روی آب رود همچون کاه
آه از غفلت که بُرده سعی دل تا هیچ
آه از تدبیرهای این دل گمراه
۰۲/۱۱/۰۴