چرندیات
شنبه, ۱۹ اسفند ۱۴۰۲، ۰۹:۲۹ ق.ظ
در جهانی پُر از چرندیّات
محو اخبار گیسویت هستم
شعر میگویم از لبت، مستِ
نظم چشمان جادویت هستم
نظم دنیا رها نموده به آن
همترازیّ ابرویت هستم
میگریزم ز ناملایمها
عالمی غم به دل ولی شادم
در خرابات عالم فانی
نه خرابم که از تو آبادم
تا که در بند تو گرفتارم
از غم روزگار آزادم
من و این جان بر لب آمدهام
من و این دل که پر ز حسرتهاست
تو و آن ناز و دلبری کردن
با رقیبی که در رقابتهاست
میشود این نتیجهاش که چِشَم
درد هجری که فوق طاقتهاست
حرف من بشنو ای عزیز دلم
ناز کم کن به فکر من هم باش
این قدَر داغ بر دلم مگذار
گاه بر داغ سینه مرهم باش
قلب من را ز عشق کن تسخیر
پادشاه قلوب عالم باش
عاقبت میرویم از این دنیا
تک به تک، دیر یا که زود، همه
چون چراغی که میشود خاموش
محو گردیم همچو دود همه
کاش گاهی دلی به دست آریم
تا که نگسسته تار و پود همه
۰۲/۱۲/۱۹