سوی تو
دوشنبه, ۲۸ اسفند ۱۴۰۲، ۰۱:۱۲ ب.ظ
از کوچهسار عشق گریزم به سوی تو
پر شور کرده کوچه دل های و هوی تو
سر را بلند کردهام از بام تا که نور
ریزد درون خانهی قلبم ز روی تو
من مست مست مست ز باده؟ نه، از تواَم
من مست و بیخودم ز شراب سبوی تو
قلاشوار میگذرانم امور خود
ساکن چو گشتهام به سرایی ز کوی تو
در باغ و بوستان روم آن دم که ناگهان
پیچد به مغز من هوس عطر و بوی تو
پیچیدهایم چادرِ شب را به دور خود
محویم تا درون سیاهیّ موی تو
آخر فدا شود به سرِ بازی زمان
این سَر که گشته در خم چوگان چو گوی تو
۰۲/۱۲/۲۸