نامردی
شنبه, ۲ تیر ۱۴۰۳، ۱۱:۲۹ ق.ظ
در این دنیای نامردی من از مردانگی گفتم
بدون وحشت از این دشمنان خانگی گفتم
خودم را آشنا با رنج و درد مردمان کردم
سخنها در لزوم ردّ هر بیگانگی گفتم
از آن شوری که در سر داشتم چیزی نکاهیدم
نه حرفی از سر احساس مَایوسانِگی گفتم
من آن پیروزِ میدانِ تمامِ عمرِ خود بودم
رجزهای فراوان در ظفرمندانگی گفتم
جواب بیخردها را ندادم هرگز البته
سکوتم را نفهمیدند، از پُرچانگی گفتم
به عشق دوستانِ یکدلم طی کردهام عمرم
کمال فقر بگزیدم، ورا شاهانگی گفتم
دل اندر وحدت و ایمن ز غوغای جهان بودم
صلای صددلی بگذاشتم، یک دانِگی گفتم
فروتنپیشگی کردم به دنیای ادب زین رو
به استادی رسیدم لیک شاگردانگی گفتم
۰۳/۰۴/۰۲