دو چشمانت
چهارشنبه, ۶ تیر ۱۴۰۳، ۰۷:۲۹ ق.ظ
دو چشمانت مرا بُرد و مرا کُشت و مرا سوزاند
به چشمانت چه اسرار غریبی را که نتوان خواند
مرا هم کُشتی و هم زنده کردی با دو چشمانت
مرا چشمان تو تا نیستگشتن بُرد و برگرداند
چو زنبوران به گرد کندوی چشمت، عسل چشمم
فراوان بودهاند اما ترُشروییِ تو تاراند
اگر چه روی گرداندی ز من قلبم شکست اما
عسلهای دو چشمت تکههای قلب من چسباند
اگر چشمت نبود این زندگی معنی نمیفهمید
اگر عشقت نبود این قلب هم در کار خود میماند
۰۳/۰۴/۰۶