فشرده
پنجشنبه, ۲۸ تیر ۱۴۰۳، ۰۸:۴۸ ق.ظ
شدم فشرده میان تضادهای عحیب
فشرده بین پارادوکسهای بیترتیب
تمام زندگیام گشته اینچنین در هم
پر از وقایع بیریشهی عجیب و غریب
زمانه گشته معلّم، منم دبستانی
زمانه میزندم بلکه سازدم تادیب
مرا زمانه زند گوییا شبیه پدر
گناهکار شدم محض خوردن یک سیب
گهی به عرش کشاند مرا گهی به حضیض
شدم دچار به سرگیجه در فراز و نشیب
در این کشاکش ایام و بیثباتی دهر
مریض گشته دلم در فراق روی حبیب
نمیرسم به وصالش اگر چه روز و شبان
همیشه سایه به سایه نمایمش تعقیب
بگو کجاست کسی که مرا کند آرام
بگو کجاست شفاخانهام؟ کجاست طبیب؟
۰۳/۰۴/۲۸