گذشت عمر
سه شنبه, ۲۰ فروردين ۱۴۰۴، ۰۸:۵۸ ق.ظ
گذشت عمر من و غیر عشق یادم نیست
به غیر شعشعهی عشق در نهادم نیست
به راه عشق قدم را نهادم و رفتم
به راه پر خطرش گر چه توش و زادم نیست
مرا که لُجّهی طوفان درون خود بُرده
دگر گزند ز هیهای برگ و بادم نیست
هزار بار اگر مرگ آیدم هر روز
مبارک است مرا و جز این مرادم نیست
مگر که مرگ مرا از فراق برهاند
به زندگی که دگر هیچ اعتمادم نیست
منی که سوختهام در هجوم آتش عشق
دگر هراس مجازات در معادم نیست
من از تبار شهیدان عشق میآیم
به جز شهید ره عشق در نژادم نیست
چرا نهفته؟ به بانگ بلند میگویم
که هر کسی نَبَرَد بوی عشق آدم نیست
به حکم عشق قضاوت کنم همه که مرا
برون ز حوزهی عشّاق اجتهادم نیست
خدای من فقط آن ربّ عشق باشد و من
بدین طریقم و پروای ارتدادم نیست
به جز خدای محبّت نمیکنم سجده
که غیر مهر بتان دیگر انقیادم نیست
۰۴/۰۱/۲۰