زوایا

سرکشی به زوایای پنهان کتاب، ادبیات و فرهنگ

زوایا

سرکشی به زوایای پنهان کتاب، ادبیات و فرهنگ

اینجا صفحه ای است برای به اشتراک گذاشتن شعرها و نوشته هایم در زمینه های مختلف فرهنگ و ادبیات، معرفی و نقد کتاب.

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان

برخورد جدی با موسیقی

يكشنبه, ۱۷ آذر ۱۴۰۴، ۰۷:۵۲ ق.ظ

اولین برخورد جدی من با موسیقی 

برمی‌گردد به سال‌های آخر دبیرستان.

باید بگویم که

موسیقی چندان جایگاه ویژه‌ای در خانواده‌ی ما نداشت.

کم و بیش موسیقی شنیده بودم

از طریق رادیو و تلویزیون

اما خیلی اهل شنیدن‌اش نبودم.

با موسیقی به اصطلاح غنایی

هیچ گونه ارتباطی نداشتم

و بالکل اهل شنیدن ترانه و موسیقی‌های طرب‌انگیز نبودم

و به این مسئله هم شدیداً پایبند بودم.

در یک کلام این که

هر چند از موسیقی بدم نمی‌آمد

اما دو چیز نمی‌گذاشت به حیطه‌ی آن وارد شوم.

اول این که موسقی خوب چندانی در دسترس‌ام نبود

و دوم این که به علت علایق مذهبی

از هر گونه موسیقی که شائبه غنا داشت

فراری بودم.

یادم است پدرم ظهرها که به خانه می‌آمد

ترانه‌های درخواستی رادیو کویت را گوش می‌کرد

یا گاهی ترانه‌ای از مرضیه

که من کاملاً با شنیدن‌شان مخالف بودم.

گاهی اسمی از اساتید قدیم موسیقی شنیده بودم

اما به آثارشان دسترسی نداشتم.

بیشتر از داستان‌های مربوط به زندگی، اخلاق و معنویت موجود

در اساتید موسیقی سنتی خوش‌ام می‌آمد.

بگذریم.

فکر کنم در مقطع پیش‌دانشگاهی بودم

که روزی یکی از هم‌کلاسی‌های‌ام یک نوار کاست آورد

که حاوی تعدادی آهنگ قدیمی بود.

کنجکاو شدم و از او قرض گرفتم

تا گوش بدهم.

اصلاً تا آن روز فکر نمی‌کردم از میراث موسیقی ایرانی سال‌های قبل

چیزی وجود داشته باشد که قابل شنیدن باشد.

اسمی از بنان و دیگران به گوش‌ام خورده بود

اما هیچ شناختی نداشتم

و اصلاً اثری از آنها نشنیده بودم.

نوار کاست را به خانه بردم

در دستگاه پخش صوت گذاشتم

گوش دادم

و ناگهان

انگار به دنیای دیگری پرت شدم.

اولین آهنگ

شد خزان بدیع‌زاده بود.

بعد آهنگی از بنان

(فکر کنم آذربایجان)

بعد مرا ببوس

بعد آهنگی از تاج

(فکر کنم آتش دل)

بعد یک آهنگ محلی خراسانی که شجریان خوانده بود

(بعدها فهمیدم با شعر عماد حراسانی)

و قس علی هذا.

روی دیگر نوار هم همین طور

از همین سیاق بود.

زبان‌ام بند آمده بود.

بارها و بارها نوار را گوش دادم.

برای خانواده هم گذاشتم.

به زحمت یک کپی ناقص و درب و داغان از آن تهیه کردم

با کلی مکافات که خودش داستانی دارد.

شنیدن آهنگ‌های این نوار بارها و بارها تکرار شد

تا جایی که همه‌ی آنها را از حفظ شدم.

زمانی که برای اولین بار از خانواده دور شدم

تا با اتوبوس برای ثبت نام در دانشگاه به مشهد بروم

در راه بارها و بارها آن آهنگ‌ها را برای خودم زمزمه کردم.

آن نوار کاست دری بود به گوش من

که مرا به فضایی برد

که نمی‌دانم چگونه توصیف‌اش کنم.

به دنبال آهنگ‌هایی از همان سیاق گشتم.

در مشهد کاسِتی با عنوان آواز چگور پیدا کردم

و بر گنجینه آهنگ‌های‌ام افزوده شد.

بعد کم کم این گنجینه از راه‌های مختلف بزرگ‌تر شد

و تا کنون مدام گسترش می‌یابد.

من مسحور آهنگ‌های قدیمی شدم

و علاقه‌مند به موسیقی سنتی ایرانی.

به موسیقی‌های دیگر هم علاقه نشان دادم

و گوش دادم

اما برای من هیچ چیز

جای آن صدای خش‌دار صفحه‌های قدیمی

که انگار از تهِ تاریخ می‌خواند

نگرفت.

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴/۰۹/۱۷
محمد جلوانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی