من ستارهی نشسته بر کنارهی شبام
من هجوم هجم هجو و تازیانهی تبم
من نشانهی سکوت
رازدار مردمام
چون خط مُماس یک اشاره بر لبام
من حضور حضرت حضاره را نشانهام
شدّت عذاب با شگرد تازیانهام
چون راز
سر در گم و پیچیده
چون رمز
پنهان و خروشیده
حدیث زندگی را از برگ خزانزده بپرس
در کشاکش بادهای مخالف پاییزی
86/4/31
تمام شاعران به خاطر تو شعر گفتهاند
تو عاشقانهای
تو بهترین ترانهای
تمام زمزمهی هزارها هزار بلبل از برای توست
زندگی در دوران ما
یعنی سیگار کشیدن در انبار بنزین
هر لحظه ممکن است ...
آه ...
حرفش را نزن
سیگارت را بکش
گفتی بخوان
به نام خدایی که خلق کرد
...
امّا کیام من؟
جز بندهای تباه ...
هیچ
جز سیل اشک و آه ...
هیچ
فرصت نیاز نیست
که این زندگی
جز کولهباری از حسرت
بر دوشمان
نگذاشته است