عشق است

اگر چه عشق سراسر غم است و غم عشق است

هر اتفاق که رخ داد متهم عشق است

بر آتشی که کشد شعله از دل عشاق

شراره‌ای که بیفروخت دم به دم عشق است

 

ز گردش فلکی هر نوا که شد ساطع

به سمفونی فلک زیر یا که بم عشق است

 

نبود هیچ خبر از وجود، آن‌چه برون

وجود را بکشید از دل عدم عشق است

 

برای آن که بیابی اساس عالم را

به چشم خویش ببینی به جام جم عشق است

 

به سوره‌های کتاب خدا نوشته به زر

بخوان به نام خدا نون والقلم عشق است

 

همه ذلیل درش او عزیز باب همه

همه مطیع وی از آن که محترم عشق است

 

اگر چه نیست به کعبه بتی دگر اما

هنوز هست بتی دیگر، آن صنم عشق است