زوایا

سرکشی به زوایای پنهان کتاب، ادبیات و فرهنگ

زوایا

سرکشی به زوایای پنهان کتاب، ادبیات و فرهنگ

اینجا صفحه ای است برای به اشتراک گذاشتن شعرها و نوشته هایم در زمینه های مختلف فرهنگ و ادبیات، معرفی و نقد کتاب.

آخرین مطالب
نویسندگان

با زندگی خود چه می کنیم؟

يكشنبه, ۷ بهمن ۱۴۰۳، ۰۹:۱۴ ق.ظ

سیزده خرداد سال هزار و سیصد و هشتاد و هشت هجری شمسی

استخدام شدم

البته نه استخدام قطعی و دائم

بلکه قرارداد سالیانه.

در یک سازمان فرهنگی.

با محتوایی که دوست‌اش داشتم.

شغلی اداری

تقریباً یک‌نواخت

و دارای خطر غلتیدن در روزمرگی.

قبل از آن هم سابقه‌ی کارهای متعدد و متنوعی داشتم

که بسیاری از آنها

بدون مزد و منت

و صرفاً برای کسب تجربه بود.

یک سال و نیم خدمت سربازی هم به کنار.

از آن خرداد هشتاد و هشت تا کنون

غیر از زمان فوت مادرم

که حدود هفت روز سر کار نبودم

و تک و توک مرخصی‌های دو سه روزه

و تعطیلات رسمی

به صورت مداوم به کار اداری مشغول بوده‌ام.

غیر از یک بار

تقریباً تغییر و تحول جایگاه نداشته‌ام.

نمی‌دانم این را حمل بر خوب کار کردن خودم بگذارم

که باعث شده کسی نخواهد جا به جای‌ام کند

یا دلیلی بر بی‌عرضگی.

به هر روی

حدود پنج هزار و هفتصد روز است

کار پیوسته‌ای دارم.

مدام برای‌ام این سؤال پیش می‌آید که

نتیجه این زمان طولانی

که اوج دوران جوانی مرا در خود داشته است

و مرا فرسوده

و حتی ساییده است

چیست؟

حس می‌کنم جز باد در دست ندارم.

نه پیشرفت مالی خاصی داشته‌ام

و نه بر جایگاه اجتماعی من افزوده شده است.

به قول معروف آب باریکه‌ای بیش نبوده است.

نان بخور و نمیری

و بس.

نمی‌خواهم به آه و ناله بپردازم.

فقط می‌خواهم مکثی کنم

و دو دو تا چهارتایی.

شاید دیگران

و بلکه همه

باید هر از گاهی

چنین حساب و کتابی در زندگی‌شان داشته باشند.

آیا

این همه روز خود را از خواب ناز بیرون کشیدن

به سر کار رساندن

سپس

-چه با حال خوب و چه با حال بد-

مدت زمانی معلوم و طولانی را در محیطی بسته و محدود

با افرادی معدود سپری کردن

صرفاً برای سر برج نان بخور و نمیری در سفره داشتن

ارزش‌اش را دارد؟

ظاهراً چاره‌ی دیگری نداشته‌ام.

بابت همین هم که هست شکرگزارم

اما مرا بی‌نیاز از بازنگری نمی‌کند.

بازنگری به این شکل 

سخت و دردناک است.

تا حدودی غیراصولی و شهودی هم هست

و شاید نتیجه‌ی خاصی هم برای شخص نداشته باشد.

اما کمی تفکر 

خودش می تواند جرقه‌ای در ذهن بزند

و شاید چرخشی به ذهن و زندگی بدهد

که ادامه‌ی راه را مثمر ثمرتر

و مسیر را هموارتر کند.

با دغدغه‌های پیش از خواب

یا از سر بیکاری جواب خوبی به دست نمی‌آید.

بهتر است ساعتی را با خود خلوت کنیم

مروری در تعداد سال‌ها، ماه‌ها و روزها

حتی ساعت‌های عمرمان داشته باشیم

و با صداقت و صراحت

خود را نقد کنیم.

حتی اگر مسیرمان عوض نشود

درمی‌یابیم که حالا کجا ایستاده‌ایم.

هم از توهم‌ها رها می‌شویم

و هم

شاید تا دیر نشده

از اتفاقات ناگوارتر که تا کنون حواس‌مان به آنها نبوده است

جلوگیری کنیم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۱۱/۰۷
محمد جلوانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی