درباره مدرسه
امروز اول مهر ماه است.
روز بازگشایی مدارس.
روزی که صبحاش بس شلوغ
و تا حدی نابسامان آغاز میشود،
همراه با اضطراب
و کشمکشی نهان و آشکار
و همین طور ادامه پیدا میکند
تا نیمروز و حتی شب.
امروز اول مهر ماه است.
روز بازگشایی مدارس.
روزی که صبحاش بس شلوغ
و تا حدی نابسامان آغاز میشود،
همراه با اضطراب
و کشمکشی نهان و آشکار
و همین طور ادامه پیدا میکند
تا نیمروز و حتی شب.
داریم زندگیمان را میکنیم
با عقلی که خدا به ما داده است.
راه منطقی استفاده از عقل این است
که از منطق استفاده کنیم.
شاید بگویید این چه حرفی است؟
خوب معلوم است دیگر.
اما قضیه به همین سادگی نیست.
از قبل چنین دیدگاهی وجود داشته است
و هنوز هم وجود دارد
که اگر شرایط سخت است
و مناسب نیست،
اگر فساد هست
و اوضاع روبهراه نیست،
اگر همه چیز به هم ریخته است
و نظمی وجود ندارد،
حتی اگر حس خوبی نداری
و انرژیات به پایینترین حدّ خود رسیده است،
به هیچ چیز توجهّ نکن.
سعی کن امید و انگیزهی خود را تا جایی که ممکن است حفظ کنی
و وظیفهی خود را به صورت کامل و دقیق
و حتی بیش از توان خود انجام بدهی.
سالها پیش
پدرم دربارهی یکی از برادران شاه
-محمدرضا پهلوی-
که در اصفهان زندگی میکرده است
برایام چیزهایی تعریف کرده بود.
در زمان کودکی من
یک کارتون به صورت استاپ موشن
از تلویزیون پخش میشد
که اسمش بود
«زمزمه گلاکن»
داستان این کارتون که از روی رمانی به همین نام ساخته شده بود
برای من سخت جالب و جذاب بود.
زندگی انسان مدرن
پر از ترسها، اضطرابها و کشمکشهای فراوان است
که اشخاص برای تأمین معاش، در برخورد با دیگران یا با شنیدن اخبار گوناگون به روح و روانشان وارد میشود.
گاهی وقتها
دخترم
که هر از گاهی
جسته و گریخته
چیزهایی دربارهی فیلمدیدنهایام در دوره جوانی شنیده است
پاپیچم میشود
و میپرسد
چطور فیلمبین شدم
این حرفهای من خطاب به جوانانه
منظورم کسائیه که حدود بیست سالشونه
و هنوز ازدواج نکردن
سعی میکنم همهی روزها را دوست داشته باشم
حتی اگر حس خوبی نداشته باشم.
معمولاً مردم جمعهها
خصوصاً عصرش را
غمانگیزترین زمان در طول هفته میدانند
اما برای من دوشنبهها حس افسردهتری دارند.
آزادی الزاماً خیلی هم چیز خوبی نیست.
به تعریض عرض میکنم.
اصلاً نمیدانم در جاهایی که آزادی کامل است
مردم چطور میتوانند زندگی کنند.