ستاره ها
بیشتر از ستارهها
ریخته عقده بر دلم
ای کاش این ستارهی سر در گم
ای کاش این گِلِ قالبزده
ای کاش روح
ای کاش هر چه هستم
پیش تو بودم
بیشتر از ستارهها
ریخته عقده بر دلم
ای کاش این ستارهی سر در گم
ای کاش این گِلِ قالبزده
ای کاش روح
ای کاش هر چه هستم
پیش تو بودم
تمام شد تمامِ حجم ساعت شنی
خلأ گرفت و بست راه حلق را
دگر نفس نمیزند
زمانه ایستاده است
و من نشستهام کنار جو
به مرگ فکر میکنم
مهر 1387
از رود رد میشوم
و در افق دریا محو
شاه شجاع در ایوان شاهنشین نشسته است
مادر قرآن میخواند
و من فتوحات شیرازیّه
سقوط کلمات بر سقف مکالمات
عاشقی دلِ پرخون میخواهد
نه واژههای بوقلمون
طوطی رنگین بالِ شکّرشکنِ شیرینگفتار
چه میفهمد که عاشقی چیست؟
شرماش باد شاعری
که دستِ کم یک بار
در همه عمر
دست خویش را نبریده باشد
برای خاطر یار
برای خاطرهی یار
بدون سقوط دادن کلمات بر سقف مکالمات
87/6/25
صفیر سوت قطاری که از «گابه» میآید
و از اصفهان میگذرد
تلق تلق تلق میکند
پلهای پوسیده را تعمیر نخواهیم کرد
تا ساعتهای بیعقربه
در تب و تاب نرسیدن و نگذشتن
شورِ کنده شدن از گذشتههای خاطره را در دل نزنند
ما محکومان به همیشه مردن
همیشه مردن را همواره زندگی کردن
در تبِ داغِ بیزندگانی زیستن
با لرزش اعصابِ خِرَد
با تصادف در تقاطع تصمیم
با لایی کشیدن در زیرگذر عشق
ما ترسخوردگانِ شهوتقیکرده
شماتتِ سرخِ آلبالویی بر گونه کشیده
این صورت را با سیلی سرخ نکردهایم
این موها در آسیاب سفید شدهاند
پایان کار اعدامی ده شماره بیش نیست
پس کی میرسد موعد مقرّر؟
این ده شماره چند سال طول میکشد؟
87/5/12
از گردههایاش گل میروید
از دستاناش اقاقیا
چشماناش یعقوب است
و پیراهناش سورهی یوسف
عصایاش موسی
و قلباش ابراهیم
آن است مکتوب وعده داده شده
در آرزوی آزادی و زیبایی
او خون نشت کرده بر کفن هر شهید است
او فریاد است
سوز است
فرداست
دیروز است
و امروز است
87/4/10
دهانِ گشادم را
روی همهی خندههای دنیا میبندم
این بغض گُرگرفته را
به رُخَت میکشم
ای عشق!
ای برترین هوس!
ای مبهم!
از امامزاده احمد
تا تخت پولاد را
رکاب زدم
دوچرخه را
کنار درب تکیهی مادرشازده گذاشتم
وارد سرداب شاهآبادی شدم
نماز خواندم
و با دستهای خود
سورهی انسان را
که با قلمی ریز بر دیوار نقش بسته بود
لمس کردم
سلامِ نماز
قنوت زهد بود
و روزهی ندامت
و اشک
چارهی دستهای آلوده
87/6/8
غراب خاطرهها بر زمین یخ زده نوک میکوبد
شاید که بیابد
قوت لایموتی
از بازماندههای اتفاقات نه چندان دور